English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
histories U صفحاتی که مشاهده شده
history U صفحاتی که مشاهده شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pagination U فرآیند تقسیم متن به صفحاتی
observation U مشاهده
observations U مشاهده
observantion U مشاهده
seeing U مشاهده
course line shot U مشاهده در خط
observes U مشاهده کردن
perceive U مشاهده کردن
observing U مشاهده کردن
observation error U خطای مشاهده
observed U مشاهده کردن
observational techniques U فنون مشاهده
perceives U مشاهده کردن
perceiving U مشاهده کردن
apperceive U مشاهده کردن
naturalistic observation U مشاهده طبیعی
observability U مشاهده پذیری
animadversion U مراقبت مشاهده
observational U مبنی بر مشاهده
unseen U مشاهده نشده
faculty of observation U قوه مشاهده
beheld U مشاهده کرده
beheld U مشاهده شده
perceived U مشاهده کردن
observe U مشاهده کردن
ovservation U قوه مشاهده
twing U مشاهده کردن
see U مشاهده کردن
perceptivity U قوه مشاهده
sees U مشاهده کردن
observer U مشاهده کننده
observers U مشاهده کننده
beholds U مشاهده کردن
objective U قابل مشاهده
beholding U مشاهده کردن
behold U مشاهده کردن
objectives U قابل مشاهده
imperceptibly U بطور غیرقابل مشاهده
indiscernibly U بطور غیرقابل مشاهده
observable quantity U کمیت مشاهده پذیر
participant observer U مشاهده گر شرکت کننده
observed frequency U بسامد مشاهده شده
participant observation U مشاهده توام با مشارکت
perceivable U مشاهده کردنی دیدنی
perception of an object U مشاهده یا دیدن چیزی
perceptiveness U بینایی قوه مشاهده
sight the anchor U مشاهده کردن لنگر
observed score U نمره مشاهده شده
a posteriori U مبنی بر تجربه و مشاهده
observational error U خطای مشاهده [ریاضی]
empirically U از روی مشاهده و تجربه
spots U مشاهده کردن گلوله ها
spot U مشاهده کردن گلوله ها
perceptions U مشاهده قوه ادراک
imperceptible U غیر قابل مشاهده
perception U مشاهده قوه ادراک
ovservation U مشاهده رصد کردن
reviews U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identified U مشاهده کردن شناسایی کنید
identifying U مشاهده کردن شناسایی کنید
review U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewed U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
imperceptibility U غیر قابل مشاهده بودن
identify U مشاهده کردن شناسایی کنید
reviewing U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identifies U مشاهده کردن شناسایی کنید
see for oneself U از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
confucion symbols U علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
periscope U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
incidental images U تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
periscopes U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
homosphere U قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
hidden U پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
system follow up U ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
Internet U جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
diamonds U شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
finder U واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
System Monitor U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
thumbnails U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
news reader U نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
thumbnail U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
gastroscope U اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
high oblique U عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
browses U مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browse U مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browsed U مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
tree U مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
systems analysis U 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
garden design U طرح باغی [با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
observing U مراعات کردن مشاهده کردن
observes U مراعات کردن مشاهده کردن
observation U دیدبانی کردن مشاهده کردن
observations U دیدبانی کردن مشاهده کردن
indiscernible U غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
observed U مراعات کردن مشاهده کردن
observe U مراعات کردن مشاهده کردن
Windows Explorer U امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com