Perdic | صرفه جوئیهای خارجی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (5 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	external economies U	صرفه جوئیهای خارجی
	spillover benefits U	صرفه جوئیهای خارجی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	positive externalities U	صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
Other Matches

	internal economies U	صرفه جوئیهای داخلی
	economies of scale U	صرفه جوئیهای مقیاس
	consumption economies U	صرفه جوئیهای مصرفی
	economies of scale U	صرفه جوئیهای تولید انبوه
	internal diseconomies U	عدم صرفه جوئیهای داخلی
	economic U	نزدیک به صرفه مقرون به صرفه
	supply economy U	صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
	exterior angle U	زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
	external symbol dictionary U	فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
	impurity U	جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
	outwork U	استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
	foreign exchange U	پول خارجی ارز خارجی
	wilson U	پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
	external diseconomies U	عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
	exchanged stabilization fund U	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
	denebola U	صرفه
	parsimonious U	صرفه جو
	providential U	صرفه جو
	frugal U	صرفه جو
	behoof U	صرفه
	economizer U	صرفه جو
	penny wise U	صرفه جو
	inadvisable U	بی صرفه
	beta leonis U	صرفه
	thrifty U	صرفه جو
	economical U	صرفه جو
	advantage U	صرفه
	housewifely U	صرفه جو
	economy U	صرفه جویی
	economical U	مقرون به صرفه
	he is a bad husband U	صرفه جو نیست
	economization U	صرفه جوئی
	thrift U	صرفه جوئی
	thrift U	صرفه جویی
	saving U	صرفه جویی
	economies U	صرفه جویی
	costings U	مقرون به صرفه
	frugal U	با صرفه اندک
	inexpensive U	معقول صرفه جو
	chariness U	صرفه جوئی
	cost-effective U	مقرون به صرفه
	backstop technology U	تکنولوژی با صرفه
	frugality U	صرفه جویی
	gains U	صرفه استفاده
	gained U	صرفه استفاده
	gain U	صرفه استفاده
	frugally U	با صرفه جوئی
	economizes U	صرفه جویی کردن
	provident U	صرفه جو اینده نگر
	economized U	صرفه جویی کردن
	economize U	صرفه جویی کردن
	economised U	صرفه جویی کردن
	economises U	صرفه جویی کردن
	economizing U	صرفه جوئی کردن
	sparing U	مضایقه کننده صرفه جو
	spareable U	قابل صرفه جویی
	parsimony U	صرفه جویی کم خرجی
	thriftily U	از روی صرفه جوئی
	scrounging U	صرفه جویی کردن
	To save . To economize. U	صرفه جوئی کردن
	scrounge U	صرفه جویی کردن
	cut corners <idiom> U	صرفه جویی کردن
	economising U	صرفه جویی کردن
	economy factor U	ضریب صرفه جویی
	scrounged U	صرفه جویی کردن
	scrounges U	صرفه جویی کردن
	saves U	صرفه جویی کردن
	saved U	صرفه جویی کردن
	save U	صرفه جویی کردن
	It is not economical. U	مقرون به صرفه نیست.
	economizing method U	روش صرفه جویی
	gas saving U	صرفه جویی در مصرف بنزین
	advantageously U	با داشتن صرفه یا سود سودمندانه
	time saver U	صرفه جویی کننده در وقت
	an economist of time U	متخصص در صرفه جویی وقت
	feed heater U	دستگاه صرفه جویی درحرارت
	economizer U	صرفه جویی کننده انرژی
	diseconomies of scale U	عدم صرفه جوئی به مقیاس
	providence U	صرفه جویی اینده نگری
	penny wise and pound foolish U	صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
	austerity package U	بسته صرفه جویی [اقتصاد] [سیاست]
	to save up for something U	برای چیزی صرفه جویی کردن
	housewifely U	از روی خانه داری یا صرفه جوئی
	I'm saving up for a new bike. U	من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
	an economist of time U	کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
	laborsaving U	تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
	cut corners <idiom> U	[زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
	back berm U	سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
	economizing U	صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
	outboard U	خارجی
	foreign U	خارجی
	exterior U	خارجی
	exteriors U	خارجی
	exotic U	خارجی
	outer U	خارجی
	international line U	خط خارجی
	outward U	خارجی
	exogenous U	خارجی
	gringo U	خارجی
	oversea U	خارجی
	exosphere U	خارجی
	gringos U	خارجی
	abextra U	خارجی
	outsider U	خارجی
	outsiders U	خارجی
	peripheral U	خارجی
	outside U	خارجی
	outsides U	خارجی
	extra U	خارجی
	extra- U	خارجی
	extras U	خارجی
	extern U	خارجی
	alien U	خارجی
	aliens U	خارجی
	external U	خارجی
	externals U	خارجی
	exoteric U	خارجی
	extraneous U	خارجی
	library U	و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
	libraries U	و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
	inflow of foreign funds U	ورودسرمایههای خارجی
	foreign bill U	برات خارجی
	external operation U	عملیات خارجی
	external security U	امنیت خارجی
	foreign currencies U	پولهای خارجی
	external pressure U	فشار خارجی
	external reperence U	ارجاع خارجی
	concrete object U	عین خارجی
	angle of emergence U	زاویه خارجی
	external reference U	مرجع خارجی
	foreign law U	حقوق خارجی
	external storage U	انباره خارجی
	external storage U	حافظه خارجی
	extrinsic U	بیرونی خارجی
	foreign aid U	کمک خارجی
	exteroceptive U	محرک خارجی
	externalization U	خارجی کردن
	arris U	زاویه خارجی
	externalities U	اثرات خارجی
	externalities U	پی امدهای خارجی
	negative externalities U	زیانهای خارجی
	external variable U	متغیر خارجی
	external transaction U	معاملات خارجی
	external thread U	دنده خارجی
	external reference U	ارجاع خارجی
	external symbol U	علامت خارجی
	load curve U	خم بار خارجی
	external store U	انباره خارجی
	outboard profile U	نیمرخ خارجی
	external menory U	حافظه خارجی
	exterior ballistics U	بالیستیک خارجی
	exosphere U	قسمت خارجی جو
	ectoparasite U	انگل خارجی
	external combustion U	احتراق خارجی
	external circuit U	مدار خارجی
	external benefits U	فواید خارجی
	external armature U	ارمیچر خارجی
	foreign particle U	جسم خارجی
	foreign trade U	تجارت خارجی
	exterior varnish U	لاک خارجی
	foreign trade U	بازرگانی خارجی
	foreign policy U	سیاست خارجی
	foreign reserves U	ذخائر خارجی
	external command U	فرمان خارجی
	external control U	کنترل خارجی
	external cost U	هزینه خارجی
	extrinsic factor U	عامل خارجی
	exterior varnish U	جلای خارجی
	immission U	انتشار خارجی
	external sort U	جورکردن خارجی
	imbody U	صورت خارجی
	external memory U	حافظه خارجی
	external load U	بار خارجی
	external label U	برچسب خارجی
	external interrupt U	وقفه خارجی
	foreign currency U	ارز خارجی
	external force U	نیروی خارجی
	external docuhentation U	مستندات خارجی
	external delay U	تاخیر خارجی
	foreign loan U	وام خارجی
	superior planets U	سیارههای خارجی
	guests U	انگل خارجی
	guest U	انگل خارجی
	facade	نمای خارجی
	slough U	پوسته خارجی
	loads U	بار خارجی
	superior conjunction U	مقارنه خارجی
	spillover effects U	اثرات خارجی
	renvoi U	تبعیدشخص خارجی
	spillover benefits U	منافع خارجی
	spillover costs U	هزینههای خارجی
	load U	بار خارجی
	incarnations U	صورت خارجی
	externalizes U	خارجی کردن
	apothesis U	منحنی خارجی
	externalized U	خارجی کردن
	externalize U	خارجی کردن
	externalising U	خارجی کردن
	externalises U	خارجی کردن
	externalised U	خارجی کردن