English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flightily U ازروی بوالهوسی
freakishly U ازروی بوالهوسی بطورعجیب وغریب بوالهوسانه
dabbler U دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
alone U صرفا
downright U صرفا
merely U صرفا"
flightiness U بوالهوسی
vagary U بوالهوسی
vagaries U بوالهوسی
freakishness U بوالهوسی
crotchets U بوالهوسی
gee U بوالهوسی
crotchetiness U بوالهوسی
whimsicality U بوالهوسی
skittishness U بوالهوسی
crotchet U بوالهوسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
only U صرفا منحصرا
fancifully U از روی بوالهوسی
whimsies U بوالهوسی هوس
whimsy U بوالهوسی هوس
whimseys U بوالهوسی هوس
humoresque U هوس بوالهوسی
fantasticality U طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
confucion symbols U علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
can not judge a book by its cover <idiom> U [چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
function U چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
functions U چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
functioned U چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
unskilled worker U عمله فعله کسی که صرفا" ازنیروی بدنیش و نه مهارتش در انجام کار استفاده میکند
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
Hanbel U [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
subjective U فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
from U ازروی
corruptly U ازروی تباهی
excursively U ازروی بی ترتیبی
subtly U ازروی زیرکی
fatuously U ازروی بیشعوری
crookedly U ازروی نادرستی
finically U ازروی وسواس
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
floutingly U ازروی استهزاء
facetiously U ازروی شوخی
discursively U ازروی استدلال
disgustedly U ازروی بیزاری
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
disobilgingly U ازروی نامهربانی
dissolutely U ازروی هرزگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dizzily U ازروی گیجی
doubliy U ازروی تزویر
egotistically U ازروی خودبینی
emulously U ازروی هم چشمی
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
evadingly U ازروی تجاهل
deridingly U ازروی ریشخند
experientially U ازروی تجربه
discontentedly U ازروی نارضایتی
floutingly U ازروی اهانت
fractiously U ازروی کج خلقی
mystically U ازروی تصوف
muddily U ازروی گیجی
irreverently U ازروی بی حرمتی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreligiously U ازروی بی دینی
insesately U ازروی بی عاطفگی
insesately U ازروی بیحسی
inexactly U ازروی بی دقتی
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
open mindldly U ازروی بی تعصبی
submissively U ازروی فروتنی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
profligately U ازروی هرزگی
powerlessly U ازروی ضعف
politicly U ازروی مصلحت
querulousy U ازروی کج خلقی
pettishly U ازروی کج خلقی
perfidiously U ازروی خیانت
indelicately U ازروی بی نزاکتی
indecisively U ازروی دو دلی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
contextually U ازروی قراین
heretically U ازروی فسادعقیده
headily U ازروی خودسری
glozingly U ازروی مداهنه
frivolously U ازروی نادانی
irefully U ازروی تندی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
indecently U ازروی بی شرمی
incontinently U ازروی بی عفتی
inconstantly U ازروی بی ثباتی
in the abstract U ازروی تجرید
immorally U از ازروی بد اخلاقی
illy U ازروی بد خواهی
ill naturedly U ازروی بد خویی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
to get off U برخاستن ازروی
contumaciously U ازروی سرکشی
constantly U ازروی ثبات
glaringly U ازروی خودنمائی
brotherly U ازروی دوستی
flippantly U ازروی سبکی
childishly U ازروی بچگی
puerilely U ازروی بچگی
joyfully U ازروی خوشحالی
distractedly U ازروی گیجی
inexorably U ازروی سنگدلی
empirically U ازروی شارلاتانی
pessimistically U ازروی بد بینی
inadequately U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
preponderantly U ازروی فضیلت
dissolute U ازروی هرزگی
courageously U ازروی جرات
impatiently U ازروی ناشکیبایی
impatiently U ازروی بی صبری
economically U ازروی اقتصاد
huffily U ازروی زودرنجی
huffily U ازروی کج خلقی
lightly U ازروی بی علاقگی
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
irritably U ازروی تندی
irritably U ازروی تندمزاجی
grammatically U ازروی دستور
inquisitively U ازروی کنجکاوی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
by i U ازروی ندانستگی
sure U ازروی یقین
considerately U ازروی ملاحظه
constrainedly U ازروی اجبار
shabbily U ازروی پستی
blamelessly U ازروی بی گناهی
blunderingly U ازروی اشتباه
basely U ازروی پستی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
circumspectly U ازروی احتیاط
rakishly U ازروی هرزگی
surer U ازروی یقین
stupidly U ازروی نادانی
antagonistically U ازروی رقابت
by the book U ازروی کتاب
surest U ازروی یقین
glibly U ازروی چرب زبانی
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
by the piece U ازروی کار کرد
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
piggishly U ازروی خوک منشی
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
inadvertenly U ازروی عدم توجه
papistically U ازروی پاپ پرستی
peaceably U ازروی صلح جویی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
systematically U ازروی یک اسلوب معین
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
phonologically U ازروی صدا شناسی
nattily U ازروی زبر دستی
bucks U ازروی خرک پریدن
flightily U ازروی تلون مزاج
vanally U ازروی پستی مزدوروار
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
well advised U ازروی عقل و منطق
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
fierily U ازروی اتش مزاجی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
endophagous U تغذیه کننده ازروی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
get over U ازروی چیزی گذشتن
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
genealogically U ازروی نسبت نامه
rancorously U ازروی کینه وبغض
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com