Perdic | صدای شلاق استعداد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	knack U	صدای شلاق استعداد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	smack U	صدای سیلی یا شلاق مزه
	smacks U	صدای سیلی یا شلاق مزه
	smacked U	صدای سیلی یا شلاق مزه
	snaps U	شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
	snapped U	شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
	snapping U	شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
	snap U	شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
	average strength U	استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
	honks U	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
	honking U	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
	honked U	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
	honk U	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
	acrophony U	صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
	synthesizers U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	ping U	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
	pinged U	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
	pinging U	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
	pings U	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
	voicing U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	voices U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	synthesizer U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	voice U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	synthesisers U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	contraltos U	زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
	contralto U	زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
	monophthong U	صدای ساده وتنها صدای بسیط
	phut U	تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
	chortling U	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
	chortles U	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
	chortled U	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
	chortle U	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
	skirl U	صدای زیر صدای نی انبان
	whip U	شلاق
	flagellum U	شلاق
	knout U	شلاق
	the lash U	شلاق
	whips U	شلاق
	whipped U	شلاق
	scourage U	شلاق
	whiplashes U	شلاق
	lashed U	شلاق
	gad U	شلاق
	horsewhipping U	شلاق
	lash U	شلاق
	horsewhip U	شلاق
	scourge U	شلاق
	horsewhipped U	شلاق
	lashes U	شلاق
	horsewhips U	شلاق
	whiplash U	شلاق
	vapulation U	شلاق زنی
	scourage U	شلاق زدن
	belabour U	شلاق زدن
	to touch up U	شلاق زدن
	leather U	شلاق زدن
	whip U	شلاق زدن
	cats U	شلاق زدن
	whipping U	شلاق زدن
	whipped U	شلاق زدن
	whipping U	شلاق زنی
	flogging U	شلاق زدن
	cartwhip U	شلاق کاری
	lashing U	شلاق زنی
	whips U	شلاق زدن
	bullwhip U	شلاق چرمی
	lasher n U	سد شلاق زننده
	flagellation U	شلاق زنی
	lash vt U	شلاق زدن
	flagellating U	شلاق زدن
	taws U	شلاق زدن
	flogger U	زننده شلاق
	lashes U	شلاق خوردن
	lashed U	ضربه شلاق
	cow hide U	شلاق زدن
	welt U	شلاق زدن
	lash U	شلاق خوردن
	lashes U	ضربه شلاق
	lash U	ضربه شلاق
	flagellator U	شلاق زننده
	lashed U	شلاق خوردن
	horse U	شلاق زدن
	belabor U	شلاق زدن
	welts U	شلاق زدن
	flagellation U	شلاق زدن
	basted U	شلاق زدن
	flogged U	شلاق زدن
	whipstock U	دسته شلاق
	whiplash U	شلاق زدن
	whippy U	شبیه شلاق
	baste U	شلاق زدن
	gad U	شلاق سیخی
	bastes U	شلاق زدن
	flog U	شلاق زدن
	flogs U	شلاق زدن
	cat U	شلاق زدن
	whiplashes U	شلاق زدن
	flagellates U	شلاق زدن
	flagellated U	شلاق زدن
	flagellate U	شلاق زدن
	belts U	بندچرمی شلاق زدن
	hides U	سخت شلاق زدن
	belt U	بندچرمی شلاق زدن
	cats U	قی کردن شلاق لنگربرداشتن
	belted U	بندچرمی شلاق زدن
	cat U	قی کردن شلاق لنگربرداشتن
	yerk U	شلاق زدن کوبیدن
	blackjack U	چماق یا شلاق چرمی
	lambast U	شلاق تازیانه زدن
	lambaste U	شلاق تازیانه زدن
	beat U	شلاق زدن کوبیدن
	beats U	شلاق زدن کوبیدن
	eighty lashes U	هشتاد ضربه شلاق
	to whipped on U	بضرب شلاق بردن
	hide U	سخت شلاق زدن
	sentenced to the lash U	محکوم به خوردن شلاق
	cabiler U	استعداد
	genius U	استعداد
	capability U	استعداد
	verve U	استعداد
	talent U	استعداد
	geniuses U	استعداد
	brilliance U	استعداد
	unintelligent U	بی استعداد
	capacities U	استعداد
	liability to disease U	استعداد
	parted U	با استعداد
	property U	استعداد
	predispostion U	استعداد
	gormless U	کم استعداد
	talented U	استعداد
	simpleminded U	کم استعداد
	amplitude U	استعداد
	gifted U	با استعداد
	susceptivity U	استعداد
	susceptibility U	استعداد
	potentiality U	استعداد
	endowments U	استعداد
	endowment U	استعداد
	turn U	استعداد
	turns U	استعداد
	ingenuity U	استعداد
	talents U	استعداد
	aptness U	استعداد
	inapt U	بی استعداد
	ungifted U	بی استعداد
	capacity U	استعداد
	potentialities U	استعداد
	aptitudes U	استعداد
	aptitude U	استعداد
	talentless U	بی استعداد
	flicking U	ضربت اهسته و سبک با شلاق
	flicked U	ضربت اهسته و سبک با شلاق
	horsewhipped U	شلاق زدن تنبیه کردن
	horsewhip U	شلاق زدن تنبیه کردن
	flicks U	ضربت اهسته و سبک با شلاق
	thong U	شلاق زدن باتسمه بستن
	lickings U	شلاق زنی بشکل دراوری
	he was given 0 lashes U	بیست ضربه شلاق خورد
	horsewhips U	شلاق زدن تنبیه کردن
	thongs U	شلاق زدن باتسمه بستن
	horsewhipping U	شلاق زدن تنبیه کردن
	cartwhip U	شلاق زدن تنبیه کردن
	licking U	شلاق زنی بشکل دراوری
	stick U	تخته موج سواری شلاق
	wheal U	ورم جای شلاق و غیره
	whips U	شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
	flailed U	شلاق زدن خرمن کوب
	wealŠwale U	شلاق زدن متحری گذاشتن
	whipped U	شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
	flailing U	شلاق زدن خرمن کوب
	lick son U	عیبی را با شلاق از کسی دورکردن
	whip U	شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
	flails U	شلاق زدن خرمن کوب
	flail U	شلاق زدن خرمن کوب
	flick U	ضربت اهسته و سبک با شلاق
	Susurrus U	صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
	twang U	صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
	twangs U	صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
	twanged U	صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
	twanging U	صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
	frost susceptibility U	استعداد یخزدگی
	aptitude tests U	ازمون استعداد
	end strength U	استعداد نهایی
	tendencies U	توجه استعداد
	aptitude test U	ازمون استعداد
	tendency U	توجه استعداد
	child prodigy U	بچهبا استعداد
	artistic aptitude U	استعداد هنری
	capacity U	گنجایش استعداد
	war strenght U	استعداد جنگی
	caliber U	گنجایش استعداد
	strength U	استعداد رزمی
	shift U	نوبتی استعداد
	shifted U	نوبتی استعداد
	shifts U	نوبتی استعداد
	capable U	با استعداد صلاحیتدار
	strengths U	استعداد رزمی
	command strength U	استعداد یکان
	authorized strength U	استعداد مجاز
	division slice U	استعداد لشگری