English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It was filmed on location. U صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prescore U ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
scene U مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
scenes U مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
cassette U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic U فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reeling U قرقره فیلم حلقه فیلم
reel U قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled U قرقره فیلم حلقه فیلم
reels U قرقره فیلم حلقه فیلم
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
cinematography U هنر فیلمبرداری
shots U منظره فیلمبرداری شده
shot U منظره فیلمبرداری شده
klieg light U لامپ پرنورعکاسی و فیلمبرداری
kleig light U لامپ پرنورعکاسی و فیلمبرداری
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
camcorder U دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
camcorders U دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
kinescope U ازبرنامه تلویزیونی فیلمبرداری کردن
sound camera U دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
theater U صحنه عملیات صحنه
in the d. U درمحل
emergency burial U دفن درمحل
mixing in place U اغشتگی درمحل
In a secure ( safe ) place. U درمحل محکم وامنی
filmstrip U نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
local option U اختیار تعیین چیزی درمحل
ecesis U قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
nests U درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
nest U درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
transplantable U قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
field upgradable U سخت افزار قابل توسعه درمحل
substituting U قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
misfile U بطور غلط یا درمحل غیرمناسب بایگانی کردن
substituted U قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
sleep in U درمحل کار خود جای خواب داشتن
substitute U قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
keloid U برامدگی ایکه درمحل التیام زخم پدید می اید
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
fpla U Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
illuviate U در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
junction well U چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
shoots U فیلمبرداری کردن عکسبرداری کردن
shoot U فیلمبرداری کردن عکسبرداری کردن
frame U صحنه
stages U صحنه
stage U صحنه
arena U صحنه
arenas U صحنه
loads U فیلم
filmed U فیلم
film leader U فیلم
load U فیلم
film U فیلم
scenarist U صحنه ارا
scene of action U صحنه عملیات
shipboard U صحنه کشتی
primal scene U صحنه اغازین
Behind the scene. U پشت صحنه
cockpit U صحنه تئاتر
miseenscene U صحنه سازی
intratheater U در داخل صحنه
cockpits U صحنه تئاتر
theater of operations U صحنه عملیات
stage U صحنه نمایش
frame frequency U بسامد صحنه
scenery U صحنه سازی
histrionics U صحنه سازی
stage door U در عقب صحنه
stage doors U در عقب صحنه
proscenium U صحنه نمایش
stages U در صحنه فاهرشدن
proscenium U پیش صحنه
stages U صحنه نمایش
prosceniums U صحنه نمایش
prosceniums U پیش صحنه
stage U در صحنه فاهرشدن
stage fright U صحنه هراسی
field of honor U صحنه دوئل
setting U صحنه واقعه
pictures U دیدن شی یا صحنه
ring U صحنه ورزش
pictured U دیدن شی یا صحنه
picture U دیدن شی یا صحنه
campaigning U صحنه نبرد
campaigns U صحنه نبرد
settings U صحنه واقعه
campaigned U صحنه نبرد
picturing U دیدن شی یا صحنه
campaign U صحنه نبرد
filmed U فیلم عکاسی
peepshow U فیلم شهوانی
film strip U نوار فیلم
peepshows U فیلم شهوانی
film U فیلم سینما
microfilming U میکرو فیلم
filmed U فیلم سینما
instruction film U فیلم درسی
film U فیلم عکاسی
x ray film U فیلم رونتگن
phonofilm U فیلم سخنگو
advertising spot U فیلم تبلیغاتی
acetate film U فیلم استاتی
negative film U فیلم منفی
phonofilm U فیلم صدادار
picturize U فیلم برداشتن از
positive film U فیلم مثبت
telefilm U فیلم تلویزیونی
talkie U فیلم ناطق
talkies U فیلم ناطق
instruction film U فیلم اموزشی
reversal film U فیلم معکوس
moving picture U فیلم سینما
filmier U فیلم مانند
film-strips U نوار فیلم
cinematograph U اپارات فیلم
microfilm U ریز فیلم
filmstrip U فیلم سینمایی
microfilm U میکرو فیلم
film developer U سازنده فیلم
microfilmed U ریز فیلم
microfilmed U میکرو فیلم
microfilming U ریز فیلم
microfilms U ریز فیلم
film-strip U نوار فیلم
film reader U فیلم خوان
microfilms U میکرو فیلم
film recorder U فیلم نگار
filmiest U فیلم مانند
filmy U فیلم مانند
film recorder U ضباط فیلم
as good as a play <idiom> U مثل فیلم
stagestruck U مسحور صحنه شده
The scen of a bloody (great) battle. U صحنه نبرد خونین
onstage <adj.> <adv.> U روی صحنه [تئاتر]
It was stage –managed . It was trumped up. U صحنه سازی بود
proscenium U جلو صحنه پیشگاه
stagestruck U عاشق صحنه نمایش
drop curtain U پرده جلو صحنه
intratheater U داخل صحنه عملیات
exeunt U صحنه را ترک گفتن
field buying U خریددر صحنه جنگ
shambles U قتلگاه صحنه کشتار
open board U صحنه خلوت شطرنج
setting U گیرش صحنه پردازی
theatricalize U بروی صحنه اوردن
to shiftthe scene U عوض کردن صحنه
curtain call U بازگشت هنرپیشگان به صحنه
bullrings U صحنه یامیدان گاوبازی
settings U گیرش صحنه پردازی
prosceniums U جلو صحنه پیشگاه
stagehands U کارگردان پشت صحنه
stagehand U کارگردان پشت صحنه
curtain calls U بازگشت هنرپیشگان به صحنه
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
stage whisper U نجوای روی صحنه
bullring U صحنه یامیدان گاوبازی
stage whispers U نجوای روی صحنه
props U اثاثیه صحنه نمایش
playoffs U نشان دادن فیلم
image format U اندازه فیلم عکاسی
Make three copies of each film. U از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
fast-forward U جلو زدن فیلم
playoff U نشان دادن فیلم
magnetic film U لایه فیلم مغناطیسی
magnetic film memory U حافظه با فیلم مغناطیسی
magnetic film storage U ذخیره فیلم مغناطیسی
metol U دوای فهور فیلم
false colour U فیلم رنگی مصنوعی
scenario U متن فیلم سینمایی
magnetic thin film U فیلم نازک مغناطیسی
cinematograph U دوبین فیلم برداری
technicolour U روش فیلم رنگی
talkies U صنعت فیلم ناطق
talkie U صنعت فیلم ناطق
camera magazine U کاست فیلم دوربین
Color films(T. V). U فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
geneva stop U سیستم نگهدارنده فیلم
film badge U برگ شناسایی فیلم
dubs U فیلم را دوبله کردن
dubbed U فیلم را دوبله کردن
filmstrip U فیلم عکاسی 53 میلمتری
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
rerun U نمایش مجدد فیلم
dub U فیلم را دوبله کردن
advance base U پایگاه مقدم صحنه عملیات
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
to go on stage U وارد صحنه [نمایش] شدن
upstages U وابسته به عقب یا بالای صحنه
upstaged U وابسته به عقب یا بالای صحنه
upstaging U وابسته به عقب یا بالای صحنه
To appear on the scene (stage). U روی صحنه ظاهر شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com