English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wilderness U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
wildernesses U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
fielded U صحرا
fields U صحرا
afield U در صحرا
field U صحرا
deserts U دشت صحرا
deserting U دشت صحرا
field work U کار در صحرا
field maintenance U نگهداری در صحرا
field buying U خرید در صحرا
wild land U صحرا بیابان
champaign U جلگه صحرا
desert U دشت صحرا
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
field operating U عمل کننده در صحرا
field U بمیدان یا صحرا رفتن
field U میدان رزم صحرا
fielded U میدان رزم صحرا
fielded U بمیدان یا صحرا رفتن
fields U بمیدان یا صحرا رفتن
fields U میدان رزم صحرا
nomadically U بشیوه صحرا گردان و چادرنشینان
walkabout U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
field stockade U کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
fielder U بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
shinny U نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
walkabouts U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
terren U سرزمین
regions U سرزمین
mainland U سرزمین
terrain U سرزمین
region U سرزمین
climes U سرزمین
clime U سرزمین
territory U سرزمین
territories U سرزمین
land U سرزمین
land n U سرزمین
eldorado U سرزمین زر
mother land U سرزمین مادری
cloudworld U سرزمین پریان
wildernesses U سرزمین نارام
rough country U سرزمین ناهموار
southland U سرزمین جنوب
wilderness U سرزمین نارام
spatial planning U امایش سرزمین
land U سرزمین عرصه
land U سرزمین دیار
no man's land U سرزمین بی صاحب
fertile land U سرزمین بارور
canaan U سرزمین موعوداسرائیل
wonderlands U سرزمین عجایب
Wales U سرزمین ویلز
terrene U زمین سرزمین
immeasureable land U سرزمین بیکران
ice field U سرزمین یخی
land masses U سرزمین بزرگ
land mass U سرزمین بزرگ
annexation of territory U الحاق سرزمین
cloud-cuckoo-land U سرزمین اوهام
fertile land U سرزمین حاصلخیز
el dorado U سرزمین زر کشورزرخیز
wonderlands U سرزمین پرنعمت
wonderland U سرزمین پرنعمت
wonderland U سرزمین عجایب
home U سرزمین پدر و مادر
dreamland U سرزمین خواب وخیال
homeland U سرزمین پدر و مادر
homeland U سرزمین ابا و اجدادی
cloud-cuckoo-land U سرزمین خواب و خیال
in iranian territory U در خاک [سرزمین] ایران
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
mandated territory U سرزمین تحت قیمومت
occupied territory U سرزمین اشغال شده
homelands U سرزمین ابا و اجدادی
soils U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes U نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
A part of Iranian territory. U بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
shangri U شهر زیبا سرزمین دلخواه
soiling U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
incomplete U انجام نشده پر نشده
swale U سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
Middle East U سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
uncharged U پر نشده
unbowed U خم نشده
unsight U دیده نشده
unset U ثابت نشده
undetected U کشف نشده
unsaved U پس انداز نشده
unpublished U نشر نشده
custom uncleared U ترخیص نشده
unsaturated U اشباع نشده
unsaturate U اشباع نشده
unshod U نعل نشده
unsocialized U اجتماعی نشده
unstudied U مطالعه نشده
unconnected U وصل نشده
unearned U کسب نشده
unseen U مکشوف نشده
unseen U مشاهده نشده
sightless U دیده نشده
unguarded U حراست نشده
unguarded U حساب نشده
unpublished U چاپ نشده
unsung U سروده نشده
unsung U ستایش نشده
unsung U خوانده نشده
unasked U سوال نشده
unthickened U تغلیظ نشده
unwashed U شسته نشده
unworn U کهنه نشده
unworn U استعمال نشده
wound less U زخمی نشده
inexact U درست نشده
undirected U هدایت نشده
uninspected <adj.> U تایید نشده
autochthonous U جابجا نشده
unquestioned U استنتاق نشده
uncoditioned U شرط نشده
undeeded U در سندقید نشده
undefined U تعریف نشده
unverified <adj.> U ارزیابی نشده
undisiplined U تربیت نشده
unnormalized U هنجار نشده
unexploded U منفجر نشده
non switched line U خط گزینه نشده
unattached U اعزام نشده
unverified <adj.> U امتحان نشده
uncoditioned U قطعی نشده
uncleared U ترخیص نشده
tenantless U اشغال نشده
the date was not specified U نشده بود
unaccommodated U فراهم نشده
unaccomplished U انجام نشده
unbacked U رام نشده
roughdry U اطو نشده
unverified <adj.> U ممیزی نشده
unbowed U سر کوب نشده
uncircumcised U ختنه نشده
unleached U سفید نشده
unlicked U لیسیده نشده
imperforate U منگنه نشده
unverified <adj.> U تایید نشده
unpolished U پرداخت نشده
unpremediated U تصور نشده
unverified <adj.> U کنترل نشده
unverified <adj.> U آزمایش نشده
inviolate U نقض نشده
unissued <adj.> U منتشر نشده
in quires U صحافی نشده
in sheets U صحافی نشده
unverified <adj.> U بازرسی نشده
unsought U کاوش نشده
unverified <adj.> U تست نشده
unspotted U ننگین نشده
intemerate U بی ناموس نشده
innascible U زایده نشده
inextinct U نیست نشده
inedited U چاپ نشده
inedited U منتشر نشده
increate U افریده نشده
unverified <adj.> U بررسی نشده
unissued <adj.> U توزیع نشده
unquestioned U بررسی نشده
unevaluated <adj.> U ارزیابی نشده
unexamined <adj.> U امتحان نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com