Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
U
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To give it straight from the shoulder.
U
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
Other Matches
straight from the shoulder
<idiom>
U
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
frankly
U
رک وپوست کنده
Bluntly. Without mincing words.
U
صاف وپوست کنده
man-to-man
<idiom>
U
مستقیم یارک وپوست کنده
make no bones about something
<idiom>
U
رک و پوست کنده گفتن
talk turkey
<idiom>
U
رک و پوست کنده گفتن
kinnikinic
U
برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
kinnikinnick
U
برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
leaching
U
دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
smokehouse
U
محل دود دادن گوشت ماهی وپوست دباغی وغیره
kinnikinnic
U
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
implying
U
مطلبی را رساندن
intimated
U
مطلبی را رساندن
intimates
U
مطلبی را رساندن
intimating
U
مطلبی را رساندن
implies
U
مطلبی را رساندن
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
imply
U
مطلبی را رساندن
intimate
U
مطلبی را رساندن
thematic
U
مطلبی مقالهای
to answer in the a
U
اری گفتن بله گفتن
greets
U
درود گفتن تبریک گفتن
greeted
U
درود گفتن تبریک گفتن
greet
U
درود گفتن تبریک گفتن
to inquire into a matter
U
مطلبی را باز جویی
to pierce a mystery
U
بکنه مطلبی پی بردن
To do justice to something.
U
حق مطلبی را ادا کردن
To bring up a topic . To introduce a subject .
U
مطلبی راعنوان کردن
To bring something to someones ears .
U
مطلبی را به گوش کسی رساندن
To drum something into someones head .
U
مطلبی را به گوش کسی خواندن
mental reservation
U
خود داری از ذکر مطلبی
to smack of something
<idiom>
U
مطلبی را رساندن
[اصطلاح مجازی]
to e. into a matter
U
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
antiphrasis
U
بیان مطلبی به معنی مخالف ان
throw in
U
مطلبی بر صحبت کسی افزودن
shrugging
U
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugged
U
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
slur
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurring
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurs
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
To know it backwards.
U
مطلبی رافوت آب بودن (خوب دانستن )
shrug
U
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
slurred
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
To spell something out for some one .To drive it home to someone .
U
مطلبی را به کسی شیر فهم کردن
Vote (write) against a proposallll.
U
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
to grind a person in a subject
U
مطلبی راخوب حالی کسی کردن
why i think i can
U
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
non commital
U
از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
merism
U
بیان مطلبی کلی با ذکر وقیاس مخالف
nuncupation
U
افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
It was inappropriate to make such a remark .
U
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
declamatory
U
مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
To speake in great detail.
U
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
issue of fact
U
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
sputter
U
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered
U
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters
U
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
fallacy of composition
U
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
dugout dewelling
U
کنده
stocked
U
کنده
stubbing
U
کنده
chump
U
کنده
chumps
U
کنده
stubbed
U
کنده
stub
U
کنده
stubs
U
کنده
stock
U
کنده
log
U
کنده
clogged
U
: کنده
pulled
U
کنده
graven
U
کنده
logs
U
کنده
anvil stock
U
کنده
bilboes
U
کنده
block aead
U
سر کنده
chunk
U
کنده
timber
U
کنده
clog
U
: کنده
chunks
U
کنده
blocked
U
کنده
knockstone
U
کنده
block
U
کنده
bloc
U
کنده
clogs
U
: کنده
blocks
U
کنده
blocs
U
کنده
plummer block
U
کنده شفت
block size
U
اندازه کنده
aboveboard
U
پوست کنده
peeled
U
پوست کنده
wooden anvil stock
U
کنده چوب
block length
U
درازای کنده
hulled
U
پوست کنده
husked
U
پوست کنده
in intaglio
U
بشکل کنده
unstuck
U
کنده شده
in plain english
U
پوست کنده
ingraving
U
کنده کاری
grits
U
جوپوست کنده
graving
U
کنده کاری
glyptics
U
کنده کاری
near leg and craddle
U
کنده گوسفندانداز
block mark
U
نشان کنده
picked
U
پوست کنده
near leg pickup and turnover
U
نوعی کنده رو
dugouts
U
کنده شده
trunks
U
کنده درخت
inside sarma
U
انواع کنده رو
logrolling
U
کنده غلتانی
leg pickup
U
کنده کشی
leg lift and side roll
U
کنده سرانبون
entry block
U
کنده مدخل
dugout
U
کنده شده
blockette
U
کنده کوچک
carver
U
کنده کار
control block
U
کنده کنترل
deblock
U
شکستن کنده
rear crotch and near arm
U
نوعی کنده رو
deblocking
U
کنده شکنی
plummer block
U
کنده محور
olympic lift
U
کنده یک چاک
trunk
U
کنده درخت
log
U
کنده چوب
stump
U
کنده درخت
engravers
U
کنده کار
engraver
U
کنده کار
stumpy
U
پر از کنده درخت
building blocks
U
بنا کنده
logs
U
کنده چوب
stumps
U
کنده درخت
building blocks
U
کنده ساخت
stumped
U
کنده درخت
building block
U
بنا کنده
building block
U
کنده ساخت
stumping
U
کنده درخت
apophasis
U
افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
carves
U
کنده کاری کردن
ptisan
U
گندم پوست کنده
logged
U
از کنده پاک شده
record blocking
U
کنده یی کردن مدارک
rock hewn
U
از کوه کنده شده
olympic lift and cross face
U
کنده حصیر مال
shelled almond
U
بادام پوست کنده
intagliated
U
کنده کاری شده
loggats
U
کنده کوچک دیرک
block
U
کنده مانع ورادع
blocked
U
کنده مانع ورادع
blocks
U
کنده مانع ورادع
carve
U
کنده کاری کردن
stubby
U
پراز کنده درخت
loggets
U
کنده کوچک دیرک
carved
U
کنده کاری کردن
carvings
U
کنده کاری کردن
plain
U
ساده پوست کنده
trunk
U
الوار کنده چوب
quarried
U
ازکان کنده شده
chalcographer
U
کنده کاری روی مس
plainest
U
ساده پوست کنده
chalcogrophy
U
کنده کاری روی مس
plains
U
ساده پوست کنده
dug in
U
سنگر کنده شده
trunks
U
الوار کنده چوب
cutting chisel
U
اسکنه کنده کاری
I had a very hard time ot it.
U
دراینکار پوستم کنده شد
break ground
U
لنگر از زمین کنده شد
plainer
U
ساده پوست کنده
flump
U
تلوتلوخوردن کنده زدن
groats
U
گندم یاجوپوست کنده
To weight up the pros and cons of something .
U
مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
aweigh
U
لنگر اززمین کنده شده
to stub a piece
U
از کنده یاریشه پاک کردن
point takedown with inside standing leg
U
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
sidero graphy
U
کنده کاری روی پولاد
zincograph
U
روی کنده کاری شده
she is a peach
U
هلوی پوست کنده است
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
as fresh as a rose
<idiom>
U
مثل هلوی پوست کنده
ditched
U
ابرو کنار راه کنده
ivory carving
U
کنده کاری روی عاج
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
stew in one's own juice
<idiom>
U
افتادن درچاهی که خود کنده
anchor's aweight
U
لنگر از زمین کنده شده
ditches
U
ابرو کنار راه کنده
ivory carving
U
کنده کاری روی عاج
ditch
U
ابرو کنار راه کنده
My buttons mave come off.
U
تکمه های لباسم کنده شده
groat
U
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
sawlog
U
کنده درخت مناسب اره کردن
plainspoken
U
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
router
U
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
near leg pickup and leg block
U
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
departure end
U
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
divot
U
چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
glyptics
U
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
These oranges peel easily.
U
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
saw yer
U
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
hominy grits
U
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
olympic lift
U
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
dumb well
U
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com