English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
issue U صادر شدن
issued U صادر شدن
issues U صادر شدن
emanate U صادر شدن
emanated U صادر شدن
emanates U صادر شدن
emanating U صادر شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
broadcast U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
broadcasts U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
pass U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
issue U صادر کردن
issued U صادر کردن
issues U صادر کردن
originator U صادر کننده پیام
originators U صادر کننده پیام
export U صادر کردن
exported U صادر کردن
exporting U صادر کردن
underwrite U پذیره نویسی صادر کردن
underwrites U پذیره نویسی صادر کردن
underwriting U پذیره نویسی صادر کردن
underwritten U پذیره نویسی صادر کردن
underwrote U پذیره نویسی صادر کردن
pronounce U صادر کردن
pronounces U صادر کردن
emit U صادر کردن
emits U صادر کردن
emitted U صادر کردن
emitting U صادر کردن
charter U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartering U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charters U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
certificate U گواهی صادر کردن
certificates U گواهی صادر کردن
ago U : صادر شدن پیش رفتن
protest U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protested U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
exporter U صادر کننده
exporters U صادر کننده
outgoing U صادر شونده
analog U مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
communications stallite corporation U یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
condonation U اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
debenture bond U برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
dock receipt U رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
edict of emancipation U فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
emanative U صادر شونده
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
issuable U صادر کردنی
issuant U صادر کننده
issuing bank U بانک صادر کننده
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
pass a sentence U حکم صادر کردن
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
prescript U امر صادر شده تجویز شده
promulge U صادر کردن
psephism U حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
re export U دوباره صادر کردن
send out U صادر کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
to issue instructions U دستور صادر کردن
to smuggle out U قاچاقی صادر کردن یافرستادن
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
warrantor U صادر کننده warrant
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
issue a warning U اخطار صادر کردن
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com