Perdic | صاحب سپرده سپرده گذار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	depositor U	صاحب سپرده سپرده گذار

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	pass book U	برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
	purchase price variance U	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
	fiduciary U	سپرده
	depositary U	سپرده
	trust fund U	سپرده
	guarantee U	سپرده
	guaranteed U	سپرده
	guarantees U	سپرده
	deposits U	: سپرده
	deposits U	سپرده
	deposit U	سپرده
	deposit U	: سپرده
	trust fund U	وجوه سپرده
	money on d. U	پول سپرده
	demand deposit U	سپرده دیداری
	deposit accounts U	حساب سپرده
	deposit account U	حساب سپرده
	appropriation refund U	بازپرداخت سپرده
	appropriation title U	عنوان سپرده
	legal deposit U	سپرده قانونی
	trust fund U	سپرده امانی
	recognizance U	سپرده التزامی
	money on deposit U	پول سپرده
	idle deposit U	سپرده بلااستفاده
	idle deposit U	سپرده راکد
	foreign deposit U	سپرده خارجی
	fixed term deposit U	سپرده ثابت
	fiduciary U	امانتی سپرده
	demand deposit U	سپرده جاری
	guarantee fund U	سپرده تضمینی
	depositery U	نگهدارنده سپرده
	deposit ratio U	نسبت سپرده
	quasi deposit U	شبه سپرده
	guarantee U	وثیقه سپرده
	certificate of deposit U	گواهی سپرده
	bank deposit U	سپرده بانکی
	guarantees U	وثیقه سپرده
	guaranteed U	وثیقه سپرده
	appropriation receipt U	رسید سپرده قانونی
	depositary for a fund U	سپرده برای یک صندوق
	deposit slip U	اعلامیه پرداخت سپرده
	banking deposit account U	حساب سپرده بانکی
	depositery U	محل نگهداری سپرده
	appropriation reimbur sement U	تامین سپرده یاوثیقه
	open allotment U	حساب سپرده باز
	certificate of deposits U	گواهی نامه سپرده
	certificate of deposit U	گواهی پول سپرده
	deposit multiplier U	ضریب بهم فزاینده سپرده
	loan on deposit U	اعطای وام به وثیقه سپرده
	Money entrusted to my care . U	پولی که با مانت نزد من سپرده شد
	army deposit fund U	سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
	demand deposit U	سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
	nursling or nurse U	کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
	inspectorate U	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
	inspectorates U	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
	escrow U	موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
	My grandparents are six feet under. <idiom> U	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
	upfront payment U	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
	escrow U	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
	fixed capital U	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
	consigned <adj.> <past-p.> U	سپرده شده [داده شده]
	forwarded <adj.> <past-p.> U	سپرده شده [داده شده]
	delivered <adj.> <past-p.> U	سپرده شده [داده شده]
	committed <adj.> <past-p.> U	سپرده شده [داده شده]
	jointer U	صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
	over- U	گذار
	over U	گذار
	transitions U	گذار
	transition U	گذار
	salvers U	مرهم گذار
	accomodating U	منت گذار
	instaurator U	بنیاد گذار
	insurant U	بیمه گذار
	heretics U	بدعت گذار
	mark sense U	نشان گذار
	lowpass U	پایین گذار
	assessor U	خراج گذار
	deepositor U	ودیعه گذار
	legislatrix U	قانون گذار زن
	legislatress U	قانون گذار زن
	legiskative U	قانون گذار
	heretic U	بدعت گذار
	legator U	میراث گذار
	grounder U	پایه گذار
	bypassed U	کنار گذار
	bypasses U	کنار گذار
	bypassing U	کنار گذار
	dotter U	نقطه گذار
	coder U	رمز گذار
	differentiator U	فرق گذار
	bailor U	امانت گذار
	depositor U	امانت گذار
	bypass U	کنار گذار
	punctuator U	نقطه گذار
	encoder U	رمز گذار
	grounder U	کار گذار
	graduator U	درجه گذار
	grader U	نمره گذار
	crossing site U	محل گذار
	salver U	مرهم گذار
	bailer U	امانت گذار
	discriminator U	فرق گذار
	demographic transition U	گذار جمعیت
	legislators U	قانون گذار
	legislative U	قانون گذار
	blazer U	علامت گذار
	blazers U	علامت گذار
	founder U	بنیان گذار
	foundered U	بنیان گذار
	foundering U	بنیان گذار
	founders U	بنیان گذار
	marker pen	علامت گذار
	trend-setters U	بدعت گذار
	trend-setter U	بدعت گذار
	swindler U	کلاه گذار
	swindlers U	کلاه گذار
	impressionistic U	برداشت گذار
	racer U	مسابقه گذار
	zoogenic U	بچه گذار
	transition state U	حالت گذار
	auctioneer U	حراج گذار
	lienee U	وثیقه گذار
	valuer U	قیمت گذار
	valuers U	قیمت گذار
	marker U	نشان گذار
	markers U	نشان گذار
	handler U	دسته گذار
	handlers U	دسته گذار
	racers U	مسابقه گذار
	insured U	بیمه گذار
	investor U	سرمایه گذار
	investors U	سرمایه گذار
	auctioneers U	حراج گذار
	contributory U	خراج گذار
	innovator U	بدعت گذار
	tapper U	توپی گذار
	outdoor recreation U	گشت و گذار
	oviparous U	تخم گذار
	spotter U	خال گذار
	space bar U	فاصله گذار
	legislator U	قانون گذار
	shelver U	در تاقچه گذار
	pawnor U	رهن گذار
	pledgor U	رهن گذار
	shelver U	در قفسه گذار
	prizer U	قیمت گذار
	pricer U	قیمت گذار
	pracitcable U	گذار کردنی
	nomographer U	قانون گذار
	pledgor U	وثیقه گذار
	transit time U	زمان گذار
	mortgagor U	رهن گذار
	tracked layer U	ریل گذار
	transition period U	دوره گذار
	innovators U	بدعت گذار
	tracklayer U	ریل گذار
	buoy tender U	ناو بویه گذار
	buoy tender U	کشتی بویه گذار
	burst gate U	لامپ پیام گذار
	money lender U	پول به بهره گذار
	dan runner U	کشتی بویه گذار
	dan layers U	شناوه بویه گذار
	miscreant U	بدعت گذار خبیث
	minelayer U	ناو مین گذار
	depositor U	ودیعه گذار مودع
	minelayer U	کشتی مین گذار
	mine layer U	کشتی مین گذار
	net laying ship U	کشتی تور گذار
	position control U	پیچ مرکز گذار
	testator U	شاهد میراث گذار
	subcaliber U	تفنگ اثر گذار
	uniparous U	هر باریک تخم گذار
	dot generator U	مولد خال گذار
	spacebar U	کلید فاصله گذار
	truster U	ودیعه گذار اعتباردهنده
	free capital U	سرمایه گذار پولی
	pathfinder U	هواپیمای علامت گذار مسیر
	pathfinders U	هواپیمای علامت گذار مسیر
	You are not pulling my leg , are you ? U	نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
	parentheses free nataton U	نشان گذار بدون پرانتز
	spademan U	نفر خرج گذار توپ
	truster U	باور کننده امانت گذار
	to mince matters U	از گفتن راستی فرو گذار کردن
	godmother U	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
	godmothers U	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
	range ladder U	تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
	padrone U	صاحب
	mastered U	صاحب
	master U	صاحب
	lord U	صاحب
	masters U	صاحب
	lords U	صاحب
	owners U	صاحب
	owner U	صاحب
	ownerless U	بی صاحب
	encrypt U	تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
	encipher U	تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
	loader U	خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
	nomothetes U	کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
	seignior U	صاحب تیول