Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The means of payment will appear unchanged.
U
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Gigantic Order
U
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
dead
U
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
plastic
U
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
mode
U
شیوه
procedure
U
شیوه
idioms
U
شیوه
technique
U
شیوه
approach
U
شیوه
approached
U
شیوه
custom
U
شیوه
practices
U
شیوه ها
techniques
U
شیوه
procedures
U
شیوه ها
practice
U
شیوه
approaches
U
شیوه
habitude
U
شیوه
methode
U
شیوه
method
U
شیوه
styles
U
شیوه
device
U
شیوه
devices
U
شیوه
patterns
U
شیوه
pattern
U
شیوه
process
U
شیوه
processes
U
شیوه
styling
U
شیوه
styled
U
شیوه
modes
U
شیوه
order
U
شیوه
norm
U
شیوه
norms
U
شیوه
style
U
شیوه
methods
U
شیوه
idiom
U
شیوه
do
U
شیوه
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
pens
U
شیوه نگارش
modus operandi
U
شیوه کار
paces
U
شیوه تندی
research method
U
شیوه پژوهش
tactic
U
رزم شیوه
methods
U
ایین شیوه
technic
U
صناعت شیوه
method
U
ایین شیوه
flops
U
شیوه فاسبوری
flopping
U
شیوه فاسبوری
flopped
U
شیوه فاسبوری
flop
U
شیوه فاسبوری
paced
U
شیوه تندی
modus vivendi
U
شیوه زیست
pace
U
شیوه تندی
mode of production
U
شیوه تولید
mode of vibration
U
شیوه ارتعاش
penning
U
شیوه نگارش
endorcement procedure
U
شیوه اجرا
penned
U
شیوه نگارش
employment practice
U
شیوه استخدامی
pen
U
شیوه نگارش
severe style
U
شیوه جدی
vibrational mode
U
شیوه ارتعاش
orientalizing style
U
شیوه خاورمابی
cloze technique
U
شیوه بندش
mentalities
U
شیوه اندیشه
procedure
U
روش شیوه
oratory
U
شیوه سخنرانی
elocution
U
شیوه سخنوری
shaken
U
موافق شیوه
civics
U
شیوه کشورداری
mentality
U
شیوه اندیشه
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
flooding technique
U
شیوه غرقه سازی
gait
U
شیوه راه رفتن
lever watch
U
شیوه بکار بردن
holtzman inkblot technique
U
شیوه لکههای هولتسمان
iconic mode
U
شیوه تصویرسازی حسی
pace
U
شیوه گام برداشتن
assets liabilities technique
U
شیوه محاسن- معایب
paces
U
شیوه گام برداشتن
critical incidents technique
U
شیوه رویدادهای شاخص
error choice technique
U
شیوه خطا گزینی
concertina fold
U
شیوه تا کردن کاغذ
modulus operadi
U
شیوه با طرز کار
prestressing method
U
شیوه پیش تنیدگی
preferred cognitive mode
U
شیوه شناختی مرجح
paced
U
شیوه گام برداشتن
sound practices
U
شیوه های درست
prototaxic mode
U
شیوه ادراکی ابتدایی
modality
U
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
leverage
U
شیوه بکار بردن اهرم
Giant Order
U
شیوه غول ستونی
[معماری]
parataxic mode
U
شیوه ادراکی خود- محوری
arch order
U
[شیوه ی ستون بندی طاق]
flamboyant gothic
U
شیوه گوتیک شعله اسا
impasto
U
شیوه رنگ زنی غلیظ
eastern cut off
U
شیوه قیچی پرش ارتفاع
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
orientalize
U
شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
tactic
U
جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
virgilian
U
به شیوه virgil شاعر نامی روم
idiosyncratic
U
وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
latinity
U
شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
Religion was portrayed in a negative way.
U
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
scholasticism
U
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
majority rule
U
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
point style
U
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist
U
کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
object method of teaching
U
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
megapode
U
یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
eastern roll
U
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
pop goes the weasel
U
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
Composite Order
U
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
box and one
U
دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
oil on canvas
[painting technique]
U
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس
[شیوه نقاشی]
non return to zero
U
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
outlay
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
lustreer
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
pay
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
finish
U
پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
discharging
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
disbursement
U
پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
payment
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com