English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
periscopic lens U شیشه عدسی که بوسیله ان انسان مستواندچیزهای دورترازچشم رس راهم به بیند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glass U شیشه ذره بین عدسی
We expected as much . U انتظارش راهم داشتیم
Forget it . dont give it a thought . U اصلا"فکرش راهم نکن
he sold the shirt off his back U پیراهن تنش راهم فروخت
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
If you count the children too. U اگر بچه ها راهم حساب کنید ( بشمارید )
neither he nor i see it U نه من انرامی بیند نه من
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
The thirsty dreams of water . <proverb> U تشنه در خواب آب مى بیند .
there is nothing like leather U هر که نقش خویشتن بیند دراب
The cat dreams of mice. <proverb> U گربه در خواب موش بیند.
He has poor (bad)eyesight. U چشمش خوب نمی بیند
This knife is too blunt for words . U این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
plate glass U شیشه سنگ شیشه تختهای
ink bottle U شیشه مرکب شیشه جوهر
glassman U تاجر شیشه شیشه ساز
see if he is still there U به بیند او هنوز انجا است یانه
program manager U بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
Given the water ,he is a good swimmer . <proverb> U آب نمى بیند والا شناگر قابلى است .
flatbed U وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
lens distortion U خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
edge detection U اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
What the eye doesnt see the heart doesnt grieve ov. <proverb> U چیزى را که چشم نمى بیند قلب نیز غصه اش نمى خورد .
One madman is pleased to see another . <proverb> U دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید.
glass wool U پشم یا براده شیشه پشم شیشه
lens U عدسی
eyepiece U عدسی
eyepieces U عدسی
lentoid U عدسی
glass U عدسی
bifocal lens U عدسی
lentiform U عدسی
i cannot think of it U فکرش را نمیتوانم بکنم تصورش راهم نمیتوانم بکنم
divergent lens U عدسی واگرا
cheese head U سر عدسی در پیچها
knurled head U سر عدسی اج دار
lens coating U روکش عدسی
lenticular U مرکب از عدسی
reticle U عدسی دوربین
cylindrical lens U عدسی استوانهای
mushroom head U سر عدسی در پیچ ها
convex lens U عدسی محدب
focus U کانون عدسی
convergent lens U عدسی متقارب
convergent lens U عدسی همگرا
concave lens U عدسی مقعر
concave lens U عدسی کاو
lenticular U عدسی وار
convex lens U عدسی کوژ
lenticulation U ایجاد عدسی
divergent lens U عدسی متباعد
eye piece U عدسی سر دوربین
electrostatic lens U عدسی الکتروستاتیکی
nummulite U شاهدانه عدسی
object glass U عدسی شیئی
objective glass U عدسی شیئی
objective lens U عدسی شیئی
electron lens U عدسی الکترونی
electromagnetic lens U عدسی الکترومغناطیسی
lensatic U عدسی دار
ocular lens U عدسی چشمی
double convex lens U عدسی دو کوژ
optical lens U عدسی نوری
optical lens U عدسی اپتیکی
floating reticle U عدسی مواج
button head U سر عدسی در پیچ ها
vergency U تقارب عدسی
focussed U کانون عدسی
focusses U کانون عدسی
focussing U کانون عدسی
achromatic lens U عدسی بی رنگ
achromate U عدسی اکروماتیک
contact lenses U عدسی بساو
contact lenses U عدسی مماس
lens U عدسی دوربین
contact lens U عدسی بساو
eyepieces U عدسی چشمی
contact lens U عدسی مماس
eyepiece U عدسی چشمی
compound lens U عدسی مرکب
wide-angle U عدسی گسترش
double concave lens U عدسی دوکاو
biconcave lens U عدسی مقعرالطرفین
double concave lens U عدسی مقعرالطرفین
spherical lens U عدسی کروی
objectives U عدسی شیئی
objective U عدسی شیئی
biconcave lens U عدسی دوکاو
biconvex lens U عدسی دوکوژ
wide angle U عدسی گسترش
meniscus lens U عدسی هلالی
focused U کانون عدسی
focuses U کانون عدسی
electronic lens U عدسی یا لنز الکترونی
line of collimation U خط تنظیم عدسی دوربین
lenticular nucleus U هسته عدسی شکل
lens U بشکل عدسی در اوردن
fixed reticle U عدسی ثابت دوربین
eyepiece U عدسی سردوربین یامیکروسکپ
lentiform nucleus U هسته عدسی شکل
mensicus U عدسی کاو- کوژ
parabolic lens U عدسی سهمی وار
biconvex lens U عدسی محدب الطرفین
plano concave lens U عدسی تخت کاو
plano concave lens U عدسی مسطح- مقعر
plano convex lens U عدسی تخت کوژ
plano convex lens U عدسی مسطح- محدب
astigmatic U نامنظمی عدسی چشم
refractor U عدسی نور شکن
relative aperture U ضریب کانونی عدسی
convergent meniscus lens U عدسی هلالی همگرا
anastigmat U عدسی غیر استیگمات
diverging meniscus lens U عدسی هلالی واگرا
lens coating U پوشش روی عدسی
eyepieces U عدسی سردوربین یامیکروسکپ
focal U مربوط به کانون عدسی
zoom U فاصله عدسی را کم و زیادکردن
zoomed U فاصله عدسی را کم و زیادکردن
double convex lens U عدسی محدب الطرفین
zooms U فاصله عدسی را کم و زیادکردن
trick U درجه بندی عدسی دوربین
lensatic U قطب نمای عدسی دار
tricking U درجه بندی عدسی دوربین
condenser U الت تقصیر عدسی محدب
tricked U درجه بندی عدسی دوربین
focal plane U افق مار بر کانون عدسی
twinkle box U عدسی هاو یک دیسک چرخان
burning glass U عدسی محدب یاایینه مقعر
linear perspective U پروژکتور دارای عدسی مخطط
field glass U عدسی درونی دوربین یاذره بین
spiders U عدسی بزرگ نمای روی قطب نما
spider U عدسی بزرگ نمای روی قطب نما
zoom lens U عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
zoom lenses U عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
object glass U عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
nose piece U قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
pantoscope U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
panoramic camera U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
wing photograph U نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
glazier U شیشه گر
glazier U شیشه بر
glassblower U شیشه گر
bottles U شیشه
bottle U شیشه
glass blower U شیشه گر
plates U شیشه
plate U شیشه
glass U شیشه
glass cutter U شیشه بر
pane U شیشه
panes U شیشه
water glass U اب شیشه
in human shape U انسان
mans U انسان
human beings U انسان
human being U انسان
homo U انسان
mortals U انسان
homosapiens U انسان
man U انسان
mortal U انسان
loard of creation U انسان
anti dazzle screen U شیشه ضد نور
soluble glass U شیشه مایع
silicate of soda U شیشه مایع
tempered glass U شیشه ابداده
sodium metasilicate U شیشه مایع
sodium silicate U شیشه مایع
stock bottle U شیشه ذخیره
anti dazzle screen U شیشه نورگیر
spun glass U شیشه ریسیده
stined glass U شیشه رنگی
sight glass U شیشه مرئی
safety glass U شیشه بی خطراتومبیل
safety glass U شیشه نشکن
safety glass U شیشه اطمینان
sandiver U خلط شیشه
sandiver U ریم شیشه
scent bottle U شیشه عطری
security glass U شیشه ایمنی
colored glass U شیشه رنگی
security glass U شیشه نشکن
cast glass U شیشه ریخته گی
case bottle U شیشه چارپهلو
sheet glass U شیشه جام
sheet glass U شیشه ورقی
sheetglass U ورق شیشه
sheetglass U شیشه ورق
bottle brush U شیشه پاک کن
crown glass U شیشه گردیاچرخی
safety glass U شیشه ایمنی
vial U شیشه نمونه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com