English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
skimmed milk U شیر بدون خامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
unspun pile U [خامه و پرز کم تاب یا بدون تاب]
Other Matches
floss silk U خامه
raw silk U خامه
raw cream U خامه
cinnamon per U خامه پر
styloipodium U ته خامه
sleave silk U خامه
with cream U با خامه
remex U ساقه پر خامه پر
with single cream U با کرم یا خامه کم
creaminess U خامه داری
silk pile U خامه ابریشمی
pile U خامه فرش
bale of pile U عدل خامه
creamer U خامه گیر
cream separator U خامه گیر
penning U خامه نوشتن
sleave U ابریشم خامه
pens U خامه نوشتن
penned U خامه نوشتن
pen U خامه نوشتن
slab U برامه خامه
slabs U برامه خامه
sour cream U خامه ترش
styling U خامه سبک نگارش
skim U شیر خامه گرفته
hard sauce U مخلوطی از خامه وشکروچاشنی
skimmed U شیر خامه گرفته
styles U خامه سبک نگارش
skims U شیر خامه گرفته
cream U کرم، خامه، سرشیر
styled U خامه سبک نگارش
separator U الت خامه گیری
with double cream U با کرم یا خامه زیاد
style U خامه سبک نگارش
The cream wont keep tI'll tomorrow . U خامه تا فردا خراب می شود
styloipodium U ته خامه گیاهان خانواده هویج
cream cheese U پنیری که با شیر خامه دارتهیه شود
mousses U خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
mousse U خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
hook knife U چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
eclair U شیرینی خامه دار و بستنی دار
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
indubitable U بدون شک
and no mistake U بدون شک
goalless U بدون گل
ex U بدون
ex- U بدون
unstressed U بدون مد
obtrusively U بدون حق
i'll warrant U بدون شک
acheilos U بدون لب
undoubted U بدون شک
acheilous U بدون لب
sans U بدون
to a certainty U بدون شک
not nearctic U بدون
undoubtedly U بدون شک
but U بدون
doubtlessly U بدون شک
bottomless U بدون ته
without U بدون
wanting U بدون
unmennerly U بدون اداب
unmaned U بدون سرنشین
unfunded U بدون سرمایه
achromic U بدون ترخیم
involuntarily U بدون اراده
insecure U بدون ایمنی
untitled U بدون عنوان
unlined U بدون پوشش
unmannered U بدون اداب
indubitable U بدون تردید
notwithstanding U بدون توجه
unspotted U بدون الودگی
unsprung U بدون فنر
unlined U بدون استر
untitled U بدون سراغاز
unvalued U بدون ارج
unpromising U بدون امید
unsigned U بدون امضاء
unvocal U بدون موسیقی
to be sure <idiom> U مطمئنا ،بدون شک
consistently U بدون تناقض
faultless U بدون خطا
unmanned U بدون سرنشین
unexceptional U بدون استثنا
faceless U بدون ویژگی
faceless U بدون صورت
cold turkey U بدون آمادگی
unequivocal U بدون ابهام
unequivocally U بدون ابهام
under one's own steam <idiom> U بدون کمک
wing it <idiom> U بدون آمادگی
unoccupied U بدون مستاجر
safely U بدون خطر
unceasing U بدون وقفه
constantly U بدون تغییر
without milk U بدون شیر
decaffeinated U بدون کافئین
excluding meals U بدون غذا
nothing if not <idiom> U مطمئنا،بدون شک
in vain <idiom> U بدون تفثیروموفقیت
backless U بدون پشتی
humblest U بدون ارتفاع
wayless U بدون جاده
warless U بدون جنگ
voteless U بدون رای
vibrationless U بدون لرزه
bachelor U بدون عیال
bachelors U بدون عیال
valveless U بدون سوپاپ
vacant succession U بدون جانشین
humble U بدون ارتفاع
weanting U بدون بی منهای
backless U بدون پشت
unattended U بدون متصدی
endless U بدون پایان
zero elasticity U بدون کشش
workless U بدون عمل
without recourse U بدون رجوع
without recourse U بدون حق مراجعه
without justification U بدون مجوز
glabrous U بدون کرک
with in compass U بدون مبالغه
inaction U بدون فعالیت
awless U بدون بیم
cordless U بدون سیم
irrespective of U بدون ملاحظه
irreflexive U بدون واکنش
inviscid U بدون لزوجت
dealated U بدون بال
degas U بدون گازکردن
intolerantly U بدون بردباری
deice U بدون یخ کردن
diamensionless U بدون اندازه
diamensionless U بدون بعد
no doubt U بدون تردید
non delay U بدون تاخیر
quiescently U بدون جنبش
prosaically U بدون لطافت
bareheaded U بدون کلاه
pathless U بدون جاده
bloodlessly U بدون خونریزی
on the square U بدون کجی
nonsyllabic U بدون هجایی
nonstop U بدون توقف
by rote U بدون فکر
nonboresafe U بدون ضامن
dimensionless U بدون بعد
disconnectedly U بدون ارتباط
discontinuously U بدون اتصال
free from backlash U بدون لقی
free from slip U بدون لغزش
immusical U بدون هماهنگی
free of tax U بدون مالیات
immethodical U بدون اسلوب
free play U بدون محدودیت
free trader U بدون گمرک
holdless U بدون گیره
hands down U بدون احتیاط
fruitlessly U بدون نتیجه
inapproachable U بدون دسترسی
incognizant U بدون شناسایی
inoperculate U بدون دریچه
inofficial U بدون اجازه
ingenuously U بدون تزویر
inelastic U بدون کشش
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
indolently U بدون درد
indistinctively U بدون فرق
failure free U بدون خرابی
incommunicable U بدون رابطه
flavorless U بدون مزه
guilelessly U بدون تزویر
avirulent U بدون شدت
unfinanced U بدون پشتوانه
undue U بدون مداخله
unadvised U بدون اطلاع
toeless U بدون پنجه
expired U بدون اعتبار
inoffensive U بدون زنندگی
terrorless U بدون ترس
termless U بدون شرط
tenantless U بدون مستاجر
strikeless U بدون ضربت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com