Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cold short
U
شکنندگی در سرما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temper brittleness
U
شکنندگی حالت سختی شکنندگی بازپخت
it is proof against cold
U
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
crymotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
fragility
U
شکنندگی
hardness
U
شکنندگی
ricketiness
U
شکنندگی
brittleness
U
شکنندگی
frangibility
U
شکنندگی
friability
U
شکنندگی
embrittlement by aging
U
شکنندگی با کهنگی
brittleness
U
تردی و شکنندگی
hot shortness
U
شکنندگی حرارتی
precipitation brittleness
U
شکنندگی رسوبی
cold brittleness
U
شکنندگی سرد
brittle point
U
نقطه شکنندگی
cold shortness
U
سرد شکنندگی
brittleness temperature
U
دمای شکنندگی
brittle temperature
U
دمای شکنندگی
red shortness
U
شکنندگی- سرخ
hot shorteness
U
شکنندگی حاصل از گرما
hot brittleness
U
قابلیت شکنندگی گرم
blue brittleness
U
شکنندگی ابی رنگ
coldest
U
سرما
colder
U
سرما
colds
U
سرما
cold
U
سرما
psychrophilic
U
سرما دوست
to freeze
U
از سرما یخ زدن
refrigerating technique
U
فن سرما سازی
to feel cold
U
از سرما یخ زدن
catch a cold
<idiom>
U
سرما خوردن
we were perished with cold
U
از سرما مردیم
cold frames
U
سرما دورکن
cold frame
U
سرما دورکن
catch cold
U
سرما خوردن
chills
U
سرما خنکی
chills
U
سرما دادن
chill
U
سرما دادن
coldigor
U
سازش با سرما
chill
U
سرما خنکی
i wonder he did not catch cold
U
که سرما نخورد
exposure to cold
U
درمعرض سرما بودن
I was frozen to death .
U
از سرما سیاه شدم
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
To be freezing to death .
U
از سرما خشک شدن
cold is merely privative
U
سرما چیزی جز عدم
hoarfrost
U
سرما ریزه پژه
to benvmb with cold
U
از سرما بیحس کردن
he is recovered from his cold
U
سرما خوردگی او برطرف شد
slight cold
U
سرما خوردگی کم یا جزئی
rime
U
سرما ریزه پله
I was shivering all over with cold .
U
از سرما مثل بید می لرزیدم
I dont mind the cold .
U
از سرما ناراحت نمی شوم
ferrous sulfate
U
دندانه آهن
[جهت تولید رنگ های تیره تر و کاهش تردی و شکنندگی الیاف پشم]
frostbite
U
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
to anneal
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
oxygen tent
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
pea jacket or coat
U
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
nurse a cold
U
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
chilled to the bones
<idiom>
U
نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان
[احساس یخ زدگی]
to tuck up a child
[British E]
U
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
to tuck in a child
U
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
cold working
U
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
gooseflesh
U
دانه دانه شدن یا ترکیدگی پوست در اثر سرما یا ترس
shivered
U
لرزیدن از سرما لرزیدن
shivering
U
لرزیدن از سرما لرزیدن
shiver
U
لرزیدن از سرما لرزیدن
shaggy ugs
U
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com