English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
funnel U شکل قیفی داشتن
funneled U شکل قیفی داشتن
funneling U شکل قیفی داشتن
funnelling U شکل قیفی داشتن
funnels U شکل قیفی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
infundibulate U قیفی شکل دارای ساختمان قیفی
infundibular U قیفی شکل دارای ساختمان قیفی
funnelled U قیفی
fools cap U کلاه قیفی
funnelform U قیفی شکل
d's cap U کلاه قیفی
flared fitting U رابط قیفی شکل
hopper car U بشکه ی قیفی شکل
funnelling U عضو یااندام قیفی شکل
funneled U عضو یااندام قیفی شکل
funneling U عضو یااندام قیفی شکل
funnel U عضو یااندام قیفی شکل
funnels U عضو یااندام قیفی شکل
hokeypokey U بستنی قیفی وغیره که بستنی فروشهای دوره گردمیفروشند
an fitting U رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bear U داشتن
own U داشتن
lackvt U کم داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
redolence U بو داشتن
relieve U داشتن
bear U در بر داشتن
want U کم داشتن
to hold U داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
lack U کم داشتن
bears U در بر داشتن
lacked U کم داشتن
bears U داشتن
lacks U کم داشتن
wanted U کم داشتن
owned U داشتن
intercommon U داشتن
to have U داشتن
to possess U داشتن
to have possession of U داشتن
to hold a meeting U داشتن
doubt U شک داشتن
doubted U شک داشتن
doubting U شک داشتن
possessing U داشتن
possesses U داشتن
doubts U شک داشتن
possess U داشتن
have U داشتن
to go hot U تب داشتن
having U داشتن
to have f. U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to be feverish U تب داشتن
importing U اهمیت داشتن
affords U استطاعت داشتن
fluctuate U نوسان داشتن
debts U بدهی داشتن
spare U دریغ داشتن
debt U بدهی داشتن
spared U دریغ داشتن
abhor U تنفر داشتن از
abhor بیم داشتن از
abhorred U تنفر داشتن از
abhorring U تنفر داشتن از
suspending U معوق داشتن
lasted U دوام داشتن
last U دوام داشتن
bestows U ارزانی داشتن
suspends U معوق داشتن
raise U برپا داشتن
bestowing U ارزانی داشتن
bestowed U ارزانی داشتن
raises U برپا داشتن
suspend U معوق داشتن
bestow U ارزانی داشتن
send U گسیل داشتن
abhors U تنفر داشتن از
imply U دلالت داشتن
import U اهمیت داشتن
imported U اهمیت داشتن
lasts U دوام داشتن
fluctuated U نوسان داشتن
valuing U گرامی داشتن
outclasses U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
outclass U برتری داشتن بر
overlap U اصطکاک داشتن
affect U تمایل داشتن
minds U در نظر داشتن
minds U تصمیم داشتن
minding U در نظر داشتن
minding U تصمیم داشتن
mind U در نظر داشتن
outclassing U برتری داشتن بر
to look like U شباهت داشتن
values U گرامی داشتن
value U گرامی داشتن
overlaps U اشتراک داشتن
overlaps U اصطکاک داشتن
overlapped U اشتراک داشتن
overlapped U اصطکاک داشتن
overlap U اشتراک داشتن
correlation U ارتباط داشتن
mind U تصمیم داشتن
likes U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
declaring U افهار داشتن
require U لازم داشتن
affects U تمایل داشتن
affects U دوست داشتن
affect U دوست داشتن
rolls U تلاطم داشتن
rolled U تلاطم داشتن
roll U تلاطم داشتن
confides U اعتماد داشتن به
confided U اعتماد داشتن به
confide U اعتماد داشتن به
required U لازم داشتن
requires U لازم داشتن
like U دوست داشتن
may U امکان داشتن
declares U افهار داشتن
declare U افهار داشتن
desiring U میل داشتن
desires U میل داشتن
desire U میل داشتن
represents U نمایندگی داشتن
represented U نمایندگی داشتن
represent U نمایندگی داشتن
requiring U لازم داشتن
fluctuates U نوسان داشتن
affording U استطاعت داشتن
hear U خبر داشتن
tolerated U طاقت داشتن
tolerate U طاقت داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scoots U سرعت داشتن
scooting U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
deserve U استحقاق داشتن
believes U گمان داشتن
believed U گمان داشتن
believe U گمان داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerating U طاقت داشتن
abominating U تنفر داشتن
abominates U تنفر داشتن
abominated U تنفر داشتن
abominate U تنفر داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
contradicted U تناقض داشتن با
contradict U تناقض داشتن با
implying U دلالت داشتن
implies U دلالت داشتن
wish [would like] U تمایل داشتن
liaising U بستگی داشتن
liaising U رابطه داشتن
liaises U بستگی داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com