English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
d. age U شکستگی فرتوتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
second childhood U فرتوتی
senility U فرتوتی
decropitude U فرتوتی
decrement U فرتوتی کهنگی
decrepitude U حالت ضعف و ناتوانی فرتوتی
breaking U شکستگی
consenescence U شکستگی
breakages U شکستگی
aliasing U شکستگی
breakage U شکستگی
brokenness U شکستگی
heartbreak U دل شکستگی
break down U شکستگی
vulnerability U شکستگی
fracturing U شکستگی
distortion U شکستگی
distortions U شکستگی
decrepitude U شکستگی
infirmness U شکستگی
decropitude U شکستگی
disconsolateness U دل شکستگی
disconsolation U دل شکستگی
head crash U شکستگی هد
jaggies U شکستگی
labefaction U شکستگی
oblique joint U شکستگی کج
sawtooth distortion U شکستگی
nicks U شکستگی
fraction U شکستگی
fractured U شکستگی
rupturing U شکستگی
ruptures U شکستگی
fractions U شکستگی
break U شکستگی
breaks U شکستگی
fracture U شکستگی
nicking U شکستگی
nicked U شکستگی
nick U شکستگی
rupture U شکستگی
fractures U شکستگی
cracks U شکستگی
crack U شکستگی
refraction U شکستگی
sound distortion U شکستگی صدا
crashingly U شکستگی خرابی
image cintraction U شکستگی تصویر
hot brittle U شکستگی گرم
hydrogen embrittleness U شکستگی هیدروژنی
image distortion U شکستگی تصویر
crash U شکستگی خرابی
crashing U شکستگی خرابی
crashes U شکستگی خرابی
crashed U شکستگی خرابی
strike joint U شکستگی طولی
red brittleness U شکستگی سرخ
wrech U کشتی شکستگی
compound fracture U شکستگی باز
compound fractures U شکستگی باز
knack U صدای شکستگی
fracturing U گسیختن شکستگی
wrecking U کشتی شکستگی
wreck U کشتی شکستگی
fractures U شکستگی استخوان
shipwrecked U کشتی شکستگی
shipwreck U کشتی شکستگی
heartbreaking U مایه دل شکستگی
crack-up U درهم شکستگی
crack up U درهم شکستگی
wrack U کشتی شکستگی
fracturing U شکستگی استخوان
fractures U گسیختن شکستگی
wrecks U کشتی شکستگی
blue brittle U شکستگی ابی
fracture U گسیختن شکستگی
fractured U شکستگی استخوان
fracture U شکستگی استخوان
cold brittleness U شکستگی سرد
shipwrecks U کشتی شکستگی
black short U شکستگی سیاه
black brittleness U شکستگی سیاه
fractured U گسیختن شکستگی
to allow for breakage U شکستگی راحساب کردن
hardening distortion U شکستگی سخت گردانی
fractural U مربوط به شکستگی استخوان
resistance to cracking U مقاوم در برابر شکستگی
compound f. U شکستگی استخوان بازخم
fracture proof U مقاوم در برابر شکستگی نشکن
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com