English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hair crack U شکاف خوردگی ترک خوردگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chafe U خوردگی
erosion-corrosion U خوردگی
corrsion U خوردگی
chafing U خوردگی
chafes U خوردگی
corrosion U خوردگی
wear U خوردگی
abrasions U خوردگی
wears U خوردگی
abrasion U خوردگی
erosion U خوردگی
electrolytic corrosion U خوردگی الکترولیتی
erosion corrosion U خوردگی- فرسودگی
surface corrosion U خوردگی سطحی
collission U بهم خوردگی
screws U پیچ خوردگی
screw U پیچ خوردگی
fissuration U ترک خوردگی
disbandment U برهم خوردگی
torsion U پیچ خوردگی
electrochemical corrosion U خوردگی الکتروشیمیایی
vermiculation U کرم خوردگی
cracking U ترک خوردگی
ricks U پیچ خوردگی
ricking U پیچ خوردگی
ricked U پیچ خوردگی
rick U پیچ خوردگی
corrosive action U اثر خوردگی
cancellation U قلم خوردگی
backfall U زمین خوردگی
fractions U ترک خوردگی
fraction U ترک خوردگی
crossing out U قلم خوردگی
wrinkle U چین خوردگی
folium U چین خوردگی
intercrystalline corrosion U خوردگی کریستالی
inurement U پینه خوردگی
kink U پیچ خوردگی
rugosity U چروک خوردگی
ruga U تاب خوردگی
muss U بهم خوردگی
twists U پیچ خوردگی
twisting U پیچ خوردگی
twist U پیچ خوردگی
pliature U چین خوردگی
queasiness U بهم خوردگی
rancidity U باد خوردگی
induration U پینه خوردگی
indisposedness U بهم خوردگی
folding U چین خوردگی
shrinkage U چروک خوردگی
uneasiness U بهم خوردگی
turmoil U بهم خوردگی
graphitic corrosion U خوردگی گرافیتی
galvanic corrosion U خوردگی گالوانیکی
wrinkling U چین خوردگی
wrinkles U چین خوردگی
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
bending over test U ازمایش چین خوردگی
indispositions U بهم خوردگی مزاج
caries U کرم خوردگی دندان
folding test U ازمایش چین خوردگی
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
he is recovered from his cold U سرما خوردگی او برطرف شد
revolts U بهم خوردگی انقلاب
cavity U کرم خوردگی دندان
revolt U بهم خوردگی انقلاب
indisposition U بهم خوردگی مزاج
worm hole U جای کرم خوردگی
cavities U کرم خوردگی دندان
amusement U فریب خوردگی پذیرایی
turn U پیچ خوردگی قرقره
fold U چین خوردگی زمین
hot crack U ترک خوردگی گرم
slight cold U سرما خوردگی کم یا جزئی
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
corrosion pit U فرورفتگی در اثر خوردگی
deception U حیله فریب خوردگی
folds U چین خوردگی زمین
stress corrosion U خوردگی در اثر تنش
deceptions U حیله فریب خوردگی
folded U چین خوردگی زمین
trainsick U دچاربهم خوردگی حال
disorderliness U اختلال بهم خوردگی
turns U پیچ خوردگی قرقره
amusements U فریب خوردگی پذیرایی
he is rather i. than sick U بهم خوردگی یاساکت دارد
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
upset _ U برهم زنی بهم خوردگی
cold cracking U ترک خوردگی فلز سرد
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
stainless steel U فولاد مقاوم در برابر خوردگی
cross folding test U ازمایش چین خوردگی عرضی
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
to knock under U تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick U مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
seasickness U تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
varus U پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
structural damage U خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
nurse a cold U سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
windage U پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
airsick U مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
crevice corrosion U خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
plasma plating U ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
passivating U پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
pitting corrosion U سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gill slit U شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
clefts U شکاف
cleft U شکاف
t slot U شکاف " T "
arm slit U شکاف
chine U شکاف
break through U شکاف
gaps U شکاف
clift U شکاف
interstice U شکاف
cleft palates U شکاف سق
cleft palate U شکاف سق
incision U شکاف
chasms U شکاف
chasm U شکاف
crazes U شکاف
craze U شکاف
rifts U شکاف
fairlead U شکاف
suture U شکاف
cloot U شکاف سم
head slot U شکاف هد
crevice U شکاف
fissures U شکاف
multifid U شکاف شکاف
fissure U شکاف
lacuna U شکاف
fisure U شکاف
crevices U شکاف
insection U شکاف
incisure U شکاف
rift U شکاف
notch U شکاف
incisions U شکاف
slotting U شکاف
seam U شکاف
seams U شکاف
slit U شکاف
nicked U شکاف
breaks U شکاف
nick U شکاف
nicks U شکاف
nicking U شکاف
slots U شکاف
eye U شکاف
fractions U شکاف
rakes U شکاف
raking U شکاف
fraction U شکاف
eying U شکاف
groove U شکاف
eyes U شکاف
rake U شکاف
buttressing U شکاف
buttresses U شکاف
notches U شکاف
grooves U شکاف
slits U شکاف
slot U شکاف
buttress U شکاف
buttressed U شکاف
eyeing U شکاف
slashed U شکاف
overtures U شکاف
slash U شکاف
aperture U شکاف
tear U شکاف
apertures U شکاف
split U شکاف
slashes U شکاف
slither U شکاف
slithered U شکاف
gap U شکاف
overture U شکاف
hiatus U شکاف
crack U شکاف
slithers U شکاف
slithering U شکاف
break U شکاف
chik U شکاف
chinks U شکاف
chinking U شکاف
chinked U شکاف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com