Perdic | شکار نهنگ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	whaling U	شکار نهنگ

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	whale man U	صیاد نهنگ نهنگ گیر
	alligator U	نهنگ
	cetus U	نهنگ
	alligators U	نهنگ
	ceti U	نهنگ
	whales U	نهنگ
	bull whale U	نهنگ نر
	whale U	نهنگ
	gavial U	نهنگ هندی
	whalers U	نهنگ گیر
	sperm whales U	نهنگ عنبر
	train oil U	روغن نهنگ
	baleen U	استخوان نهنگ
	whaler U	نهنگ گیر
	flukes U	انتهای دم نهنگ
	sperm whale U	نهنگ عنبر
	fluke U	انتهای دم نهنگ
	bull whale U	نهنگ ماده
	whale calf U	بچه نهنگ
	whaler U	قایق صید نهنگ
	manatee U	نهنگ کوچک دریایی
	blobber U	چربی یاپیه نهنگ
	whale blow U	نهنگ ها اب را به بیرون می دمند
	whales U	نهنگ صید کردن
	sea cow U	نهنگ اسب ابی
	whale U	نهنگ صید کردن
	whale line U	طناب نهنگ گیری
	whalers U	قایق صید نهنگ
	narwhal U	نهنگ دریایی قطب شمال
	narwhale U	نهنگ دریایی قطب شمال
	flitch U	تکه مکعب پیه نهنگ
	narwal U	نهنگ دریایی قطب شمال
	whalebone U	استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
	finback U	بالن یا نهنگ سواحل اقیانوس اطلس
	Brit U	جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
	Brits U	جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
	tallow U	پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
	whaleboat U	قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
	leviathan U	جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
	leviathans U	جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
	chasing U	شکار
	ravin U	شکار
	venery U	شکار
	chevy U	شکار
	hunts U	شکار
	hunted U	شکار
	quarries U	شکار
	predatin U	شکار
	quarry U	شکار
	chases U	شکار
	chased U	شکار
	chase U	شکار
	chace U	شکار
	hunting U	شکار
	hanks U	شکار
	hank U	شکار
	gameless U	بی شکار
	gamey U	پر از شکار
	quarrying U	شکار
	hunt U	شکار
	prey U	شکار
	game U	شکار
	shootings U	شکار باتفنگ
	predation U	شکار کردن
	predatory habit U	خوی شکار
	hanks U	طعمه شکار
	hank U	طعمه شکار
	shanking U	شکار کوسه
	quarrying U	شکار موردنظر
	shotgunner U	شکار با تفنگ
	quarrying U	لاشه شکار
	quarry U	شکار موردنظر
	to go a hunting U	شکار رفتن
	quarries U	شکار موردنظر
	poniter U	نوعی سگ شکار ی
	king hunt U	شاه شکار
	gamy U	پراز شکار
	gunning U	شکار با تفنگ
	huntsman U	شکار باز
	huntsmen U	شکار باز
	victim U	دستخوش شکار
	victims U	دستخوش شکار
	ducking U	شکار مرغابی
	area drive U	شکار دواندن
	shooting U	شکار باتفنگ
	fowling U	شکار پرنده
	game keep U	پاسبان شکار
	game law U	قانون شکار
	quarries U	لاشه شکار
	quarry U	لاشه شکار
	hunt U	شکار کردن
	blood sports U	کشتن شکار
	blood sport U	کشتن شکار
	hunting ground U	شکار گاه
	hunting district U	شکار گاه
	hunts U	شکار کردن
	hunted U	شکار کردن
	fair game U	شکار قانونی
	hunter U	اسب شکار
	game U	سرگرمی شکار
	hunters U	اسب شکار
	falconry U	شکار با شاهین
	fair game U	شکار مجاز
	predator U	تغذیه کننده از شکار
	poaches U	دزدکی شکار کردن
	predators U	تغذیه کننده از شکار
	predatorial U	تغذیه کننده از شکار
	shoots U	هدف گرفتن شکار
	big game U	شکار حیوانات بزرگ
	bags U	شکار کردن با تیر
	shoot U	هدف گرفتن شکار
	bow hunting U	شکار با تیر و کمان
	poached U	دزدکی شکار کردن
	prowled U	درپی شکار گشتن
	prowling U	درپی شکار گشتن
	prowls U	درپی شکار گشتن
	hog dress U	بریدن گلوی شکار
	raptatorial U	لازم برای شکار
	bag U	شکار کردن با تیر
	raptatory U	لازم برای شکار
	foxhunt U	شکار روباه باتازی
	prowl U	درپی شکار گشتن
	cub hunting U	شکار بچه روباه
	chevy U	فریاد هنگام شکار
	poach U	دزدکی شکار کردن
	find U	یافتن بوی شکار
	deer stalking U	شکار اهو و گوزن
	rabbits U	شکار خرگوش کردن
	outfitter U	فروشنده لوازم شکار
	check U	و شدن بوی شکار
	raven U	شکار طعمه شکاری
	hunting U	شکار دشمن یا زیردریایی
	checked U	و شدن بوی شکار
	outfitters U	فروشنده لوازم شکار
	sniped U	پاشله شکار کردن
	snipes U	پاشله شکار کردن
	checks U	و شدن بوی شکار
	sniping U	پاشله شکار کردن
	ravens U	شکار طعمه شکاری
	finds U	یافتن بوی شکار
	shining U	پیداکردن شکار در شب بانورافکن
	stool U	گروه فریبنده شکار
	pointers U	سگ شکاری یابنده شکار
	game U	شکار گرفته شده
	pointer U	سگ شکاری یابنده شکار
	snipe U	پاشله شکار کردن
	predatory U	تغذیه کننده از شکار
	rabbit U	شکار خرگوش کردن
	jaeger U	علاقمند به شکار مرد شکارچی
	foxhunt U	باتازی شکار روباه کردن
	safaris U	سفر برای شکار بزرگ
	hunt U	اداره کردن تازیها در شکار
	cover U	بوته زار پناهگاه شکار
	wood craft U	جنگل شناسی از لحاظ شکار
	safari U	سفر برای شکار بزرگ
	master of U	سرپرست گروه شکار روباه
	to p on any one's preserves U	در جای قورق شکار کردن
	courses U	تعقیب کردن شکار از طرف سگ
	still hunting U	شکار باروش در کمین نشستن
	privilegium U	حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
	coursed U	تعقیب کردن شکار از طرف سگ
	predacious U	شکاری تغذیه کننده از شکار
	predaceous U	شکاری تغذیه کننده از شکار
	turtles U	لاک پشت شکار کردن
	to ride to hounds U	با تازی شکار روباه کردن
	tufter U	کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
	open season U	فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
	to rid to hounds U	با تازی شکار روباه کردن
	turtle U	لاک پشت شکار کردن
	course U	تعقیب کردن شکار از طرف سگ
	decoy shooting U	شکار به کمک مرغ دام
	foxhounds U	تازی مخصوص شکار روباه
	foxhound U	تازی مخصوص شکار روباه
	falconers U	کسیکه با شاهین شکار میکند
	closed season U	فصل منع ماهیگیری یا شکار
	hunts U	اداره کردن تازیها در شکار
	hunted U	اداره کردن تازیها در شکار
	covers U	بوته زار پناهگاه شکار
	coverings U	بوته زار پناهگاه شکار
	retrievers U	سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
	retriever U	سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
	close season U	فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
	falconer U	کسیکه با شاهین شکار میکند
	poached U	برخلاف مقررات شکار صید کردن
	poached U	شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
	poaches U	برخلاف مقررات شکار صید کردن
	to give the tone U	هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
	poaches U	شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
	wildfowl U	مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
	weigh in U	وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
	challenge [of a dog] U	پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
	hunting bow U	کمان بلند و سنگین برای شکار
	cases U	محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
	weigh-in U	وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
	poach U	برخلاف مقررات شکار صید کردن
	case U	محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
	poach U	شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
	covert U	بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
	weigh-ins U	وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
	sports U	تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی