English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
louse U شپش گذاشتن شپشه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weevilled U شپشه گرفته شپشه زده کودار
plant louse U شپشه
aphid U شپشه
weevil U شپشه
aphids U شپشه
weevils U شپشه
animal louse U شپشه
louse U شپشه
weevilly U شپشه وار
weevilly U شپشه دار
corn weevil U شپشه گندم
weewilled U شپشه دار
weeviled U شپشه دار
sow bug U شپشه چوب
weevils U سوسه شپشه گندم
weevil U سوسه شپشه گندم
blighted U زنگ زده شپشه گرفته
louse U هر نوع شپشه یا افت گیاهی وغیره شبیه شپش
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
fixes U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fix U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lay down U فدا کردن گذاشتن
inserting U گذاشتن جاسازی کردن
having U صرف کردن گذاشتن
lodged U گذاشتن تسلیم کردن
insert U گذاشتن جاسازی کردن
have U صرف کردن گذاشتن
lodges U گذاشتن تسلیم کردن
deposit U : ته نشین کردن گذاشتن
deposits U : ته نشین کردن گذاشتن
inserts U گذاشتن جاسازی کردن
cuts U عبور کردن گذاشتن
cut U عبور کردن گذاشتن
stead U گذاشتن حمایت کردن
lodge U گذاشتن تسلیم کردن
heeded U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
to put together U بکب کردن پیش هم گذاشتن
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
in U :درمیان گذاشتن جمع کردن
in- U :درمیان گذاشتن جمع کردن
dumfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
to hang up U معطل کردن مسکوت گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair. U پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
heeding U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeds U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
deposit U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
wad U کپه کردن لایی گذاشتن
wads U کپه کردن لایی گذاشتن
arrange U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranged U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging U قرار گذاشتن سازمند کردن
auctions U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioned U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auction U حراج کردن بمزایده گذاشتن
deteriorate U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorating U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorates U خراب کردن روبزوال گذاشتن
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
deposits U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
to shut up U حبس کردن درصندوق گذاشتن
deteriorated U خراب کردن روبزوال گذاشتن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
to put a way childish U صرف کردن گرو گذاشتن
dumbfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
accumulating U روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates U روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulate U روی هم گذاشتن متراکم کردن
heed U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
to part the hair U فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
swindle U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
to soak out the salt of U توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
swindles U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
emplacement U پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
swindled U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventures U : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
reefknot U گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
stake U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
corners U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
places U گذاشتن
puts U گذاشتن
place U گذاشتن
infiltrate U گذاشتن
take in U تو گذاشتن
ti turn in U تو گذاشتن
lay U گذاشتن
infiltrates U گذاشتن
inculcates U پا گذاشتن
mislaid U جا گذاشتن
placing U گذاشتن
To be gettingh on in years. U پا به سن گذاشتن
inculcate U پا گذاشتن
infiltrating U گذاشتن
letting U گذاشتن
lets U گذاشتن
let U گذاشتن
infiltrated U گذاشتن
lays U گذاشتن
inculcated U پا گذاشتن
to pickle a rod for U گذاشتن
putting U گذاشتن
to run in U تو گذاشتن
getting on in years U پا به سن گذاشتن
to take in U تو گذاشتن
to trample on U گذاشتن
load U گذاشتن
leaving U گذاشتن
go on <idiom> U گذاشتن
inculcating U پا گذاشتن
placement U گذاشتن
run home U جا گذاشتن
loads U گذاشتن
misplace U جا گذاشتن
apostrophize U گذاشتن
leave U گذاشتن
question answer U در صف گذاشتن
mislays U جا گذاشتن
to lay it on with a trowel U گذاشتن
placements U گذاشتن
put U گذاشتن
mislaying U جا گذاشتن
mislay U جا گذاشتن
teasing U سر به سر گذاشتن
cups U فنجان گذاشتن
lay away U کنار گذاشتن
hang up U معوق گذاشتن
pledging U رهن گذاشتن
hang-ups U معوق گذاشتن
hold in respect U احترام گذاشتن به
reserving U کنار گذاشتن
lay U کار گذاشتن
put on rudder U سکان گذاشتن
hang-up U معوق گذاشتن
mortgaging U گرو گذاشتن
to put by U کنار گذاشتن
to set a trap U تله گذاشتن
pledges U رهن گذاشتن
to put to contract U بمناقصه گذاشتن
lays U کار گذاشتن
to call for tenders U بمناقصه گذاشتن
point U نوک گذاشتن
shelf U کنار گذاشتن
grow a beard U ریش گذاشتن
put out to interest U به بهره گذاشتن
make an impression U تاثیر گذاشتن
trusts U ودیعه گذاشتن
reserve U کنار گذاشتن
trusts U امانت گذاشتن
trusted U ودیعه گذاشتن
lagvt U سرپوش گذاشتن
trusted U امانت گذاشتن
lacevi U یراق گذاشتن
stipulation U شرط گذاشتن
put up to auction U به مزایده گذاشتن
trust U ودیعه گذاشتن
traced U اثر گذاشتن
leather U چرم گذاشتن به
begueath U به ارث گذاشتن
scale U مقیاس گذاشتن
parcels U دربسته گذاشتن
cupped U فنجان گذاشتن
cup U فنجان گذاشتن
to put in pledge U گرو گذاشتن
reserves U کنار گذاشتن
traces U اثر گذاشتن
parcel U دربسته گذاشتن
fix U کار گذاشتن
coop U درقید گذاشتن
trust U امانت گذاشتن
shelf U در تاقچه گذاشتن
look up to <idiom> U احترام گذاشتن به
put aside U کنار گذاشتن
mouth U در دهان گذاشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com