Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
guardian council
U
شورای نگهبان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
board of governors
U
شورای مدیران
council of physicians
U
شورای پزشکی
council of physicians
U
شورای پزشکان
council ofwar
U
شورای جنگ
council ofwar
U
شورای نظامی
economic council
U
شورای اقتصادی
teachers' institute
U
شورای اموزگاران
security council
U
شورای امنیت
nordic council
U
شورای شمالی
pontifex
U
شورای مذهبی
council of ministers
U
شورای وزیران
parish council
U
شورای محلی
synod
U
شورای کلیسایی
synods
U
شورای کلیسایی
council of war
U
شورای نظامی
councils of war
U
شورای جنگ
councils of war
U
شورای نظامی
council of war
U
شورای جنگ
court martiall
U
شورای نظامی
council of economic advisers
U
شورای مشاوران اقتصادی
the national consultative assembly
U
مجلس شورای ملی
national consulative assembly
U
مجلس شورای ملی
college entrance examinations board
U
شورای امتحانات ورودی
legislative assembly
U
مجلس شورای ملی
column research council
U
شورای تحقیق بر ستونها
ceeb (college entrance examination board
U
شورای امتحانات ورودی
council of entent
U
شورای حسن تفاهم
security council
U
شورای حفافتی یکان
the king in council
U
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
synodical
U
مربوط به شورای کلیسایی
synodic
U
مربوط به شورای کلیسایی
executive
[of a political party]
U
شورای مجریه
[سیاست]
executive council
[of a political party]
U
شورای مجریه
[سیاست]
duma
U
مجلس شورای منتخب شهر
town meeting
U
انجمن بلدی شورای شهری
deputy of the parliament
U
وکیل مجلس شورای ملی
pontifex
U
عضو شورای کشیشان کاتولیک
international council
U
شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
security council
U
شورای امنیت سازمان ملل متحد
nordic council
U
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
duma
U
انجمن شهر مجلس شورای روسیه تزاری
farmer general
U
مستاجرمالیات بخش درفرانسه از7961 تاتشکیل شورای ملی
witan
U
اعیان و اسقفان و پیرانی که در شورای سلطنتی شرکت میکردند
trust territory
U
ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.
U
شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
watches
U
نگهبان
watched
U
نگهبان
police dog
U
سگ نگهبان
custodial
U
نگهبان
watching
U
نگهبان
guardians
U
نگهبان
guardian
U
نگهبان
duty
U
نگهبان
lifeguard
U
نگهبان
lifeguards
U
نگهبان
on guard
U
نگهبان
look out
U
نگهبان
life guard
U
نگهبان
enntinel
U
نگهبان
custos
U
نگهبان
left half back
U
نگهبان چپ
watch dog
U
سگ نگهبان
watch man
U
نگهبان
custodier
U
نگهبان
conservator
U
نگهبان
K9
[canine]
U
سگ نگهبان
guard dog
U
سگ نگهبان
body guard
U
نگهبان
out post
U
نگهبان
watch
U
نگهبان
guard
U
نگهبان
guarding
U
نگهبان
guards
U
نگهبان
watchman
U
نگهبان
watchmen
U
نگهبان
keeper
U
نگهبان
sentry
U
نگهبان
ward
U
نگهبان
wards
U
نگهبان
gallant
U
نگهبان
custodian
U
نگهبان
custodians
U
نگهبان
sentinel
U
نگهبان
sentinels
U
نگهبان
inspector
U
نگهبان
inspectors
U
نگهبان
chasers
U
نگهبان
sentries
U
نگهبان
chaser
U
نگهبان
wardens
U
نگهبان
keepers
U
نگهبان
watchdog
U
سگ نگهبان
guardsmen
U
نگهبان
escort
U
نگهبان
escorts
U
نگهبان
guardsman
U
نگهبان
watchdogs
U
سگ نگهبان
escorted
U
نگهبان
warden
U
نگهبان
escorting
U
نگهبان
bailiff
U
نگهبان دژ سلطنتی
guard band
U
باند نگهبان
gangway staff
U
نگهبان پله
watch officer
U
افسر نگهبان
factionary
U
نگهبان قراول
right half back
U
نگهبان راست
tricking
U
سکانی نگهبان
warden
U
نافر نگهبان
trick
U
سکانی نگهبان
curators
U
نگهبان متصدی
guard post
U
پایه نگهبان
memory guard
U
نگهبان حافظه
bailiffs
U
نگهبان دژ سلطنتی
relief of sentry
U
عوض نگهبان
watchdogs
U
سگ پاسبان نگهبان
interior guard
U
نگهبان داخلی
port watch
U
نگهبان بندر
watchdog
U
سگ پاسبان نگهبان
officer of the day
U
افسر نگهبان
guard signal
U
علامت نگهبان
sergeant of the guard
U
گروهبان نگهبان
radio guard
U
نگهبان بی سیم
officer of the watch
U
افسر نگهبان
copy
U
نگهبان مخابراتی
air sentinel
U
نگهبان هوایی
churchman
U
نگهبان کلیسا
copies
U
نگهبان مخابراتی
anchor watch
U
نگهبان لنگر
copied
U
نگهبان مخابراتی
wardens
U
نافر نگهبان
arcturus
U
نگهبان شمال
boat gang
U
نگهبان قایق
churchmen
U
نگهبان کلیسا
beach patrol
U
نگهبان اسکله
copying
U
نگهبان مخابراتی
curator
U
نگهبان متصدی
to stand sentinel
U
نگهبان گذاشتن در
covers
U
نگهبان بگوش
tricked
U
سکانی نگهبان
beach patrol
U
نگهبان ساحلی
flag guard
U
نگهبان پرچم
curing membrane
U
پوسته نگهبان
coverings
U
نگهبان بگوش
cover
U
نگهبان بگوش
guardian angel
فرشته نگهبان
time orderly
U
نگهبان اعلام ساعت
to relieve guard
U
نگهبان راعوض کردن
rangeguard
U
نگهبان میدان تیر
wardress
U
نگهبان و محافظ زن در زندان
watch dog
U
ناو نگهبان ناوگان
service officer
U
افسر ارشد نگهبان
guardsman
U
سرباز هنگ نگهبان
attendant
U
همراه نگهبان کشیک
earth retaining wall
U
دیوار نگهبان خاک
attendants
U
همراه نگهبان کشیک
Beefeater
U
نگهبان برج لندن
Beefeaters
U
نگهبان برج لندن
air controlman
U
نگهبان کنترل هوایی
warders
U
نگهبان دروازه یا قصر
duty officer
U
افسر نگهبان ستاد
guardsmen
U
سرباز هنگ نگهبان
sentry box
U
سایبان چوبی نگهبان
cryptoguard
U
نگهبان اطاق رمز
sentry boxes
U
سایبان چوبی نگهبان
armorer
U
نگهبان اسلحه زراد
warder
U
نگهبان دروازه یا قصر
am i the keep of my brother?
U
ایامن نگهبان برادرخودهستم
posted
U
گماردن نگهبان قرار دادن
curatorial
U
نگهبان یامتصدی کتابخانه یاموزه
posts
U
گماردن نگهبان قرار دادن
post
U
گماردن نگهبان قرار دادن
sounding patrol
U
نگهبان عمق سنج ناو
post-
U
گماردن نگهبان قرار دادن
chaperons
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
officer of the deck
U
افسر نگهبان عرشه ناو
watchdogs
U
نگهبانی دادن نگهبان بودن
rangeguard
U
نگهبان قرق میدان تیر
watchdog
U
نگهبانی دادن نگهبان بودن
chaperone
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperones
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
watch fire
U
اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند
covers
U
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
sentry boxes
U
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
coverings
U
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover
U
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
dog watch
U
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
sentry box
U
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
U
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
raid clerk
U
نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
guardship
U
ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
radio guard
U
نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
disciplinary control board
U
کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
economic and social council
U
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
arcturus
U
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com