English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
voluptuousness U شهوت رانی
salacity U شهوت رانی
salaciousness U شهوت رانی
libidinously U از روی شهوت رانی
salaciously U از روی شهوت رانی
to gratify ones passions U شهوت رانی کردن
to pander any one's lust U وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
voluptuous U شهوت پرست شهوت انگیز
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
carnality U شهوت
desiring U شهوت
desires U شهوت
desire U شهوت
eros U شهوت
passion U شهوت
ruts U شهوت
conoupiscence U شهوت
lust U شهوت
appetite U شهوت
appetites U شهوت
rut U شهوت
concupiscence U شهوت
red-hot <adj.> U شهوت انگیز
lustfully U از روی شهوت
anality U شهوت مقعدی
anaphrodisia U کاهش شهوت
lewdness U شهوت پرستی
flesh U جسم شهوت
sensuality U شهوت پرستی
urolagnia U شهوت ادراری
obscene U شهوت انگیز
anal erotism U شهوت مقعدی
anal eroticism U شهوت مقعدی
juicy <adj.> U شهوت انگیز
alloeroticism U شهوت دگرگرا
sexiness U شهوت انگیزی
salacious U شهوت پرست
graphomania U شهوت نوشتن
urethral erotism U شهوت میزراهی
alloerotism U شهوت دگرگرا
lascivious U شهوت انگیز
lecherous U شهوت پرست
eroticism U شهوت گرایی
oral eroticism U شهوت دهانی
orality U شهوت دهانی
tasty <adj.> U شهوت انگیز
organ eroticism U شهوت اندامی
liking U شهوت ومیل
voluptuate U شهوت انگیزکردن
satyriasis U شهوت پرستی
anaphrodisiac U کاهنده شهوت
genital eroticism U شهوت تناسلی
erotism U شهوت گرایی
of each other <adv.> U از یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
each other U یکدیگر
one a U یکدیگر
one another U یکدیگر
luscious U دلپذیر شهوت انگیز
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
Lust for power and riches. U شهوت قدرت وثروت
pornography U نوشته شهوت انگیز
lusty U قوی شهوت انگیز
impassion U برسر شهوت اوردن
passionately U بطور شهوت امیز
lustiest U قوی شهوت انگیز
lustier U قوی شهوت انگیز
burns U دراتش شهوت سوختن
burn U دراتش شهوت سوختن
voyeurism U اطفاء شهوت با نگاه
libidinous U وابسته به شهوت جنسی
libidos U شهوت جنسی هوس
libidinal U وابسته به شهوت جنسی
oestrum U شهوت ومستی جانوران
voluptuously U از روی شهوت پرستی
lasciviously U از روی شهوت پرستی
rut U مست شهوت شدن
ruts U مست شهوت شدن
voluptuously U بطور شهوت انگیز
libido U شهوت جنسی هوس
to provoke passion U شهوت انگیز بودن
interconnected U اتصال به یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
interconnecting U اتصال به یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
arm in arm U در دست یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
combines U ترکیب با یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
satyriasis U نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
lesbian U وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
lesbians U وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
voyeur U اطفا کننده شهوت بانگاه
voyeurs U اطفا کننده شهوت بانگاه
lust U حرص واز شهوت داشتن
lesbianism U دفع شهوت زنی با زن دیگر
bawdry U شهوت پرستی [غیر مصطلح]
venery U شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
to g. with passion U دراتش شهوت یاعشق سوختن
She is blinded by passion . U شهوت او را کور کرده است
womankind U زنان
womenfolk U زنان
fair sex U زنان
feminine U زنان
applaudingly U کف زنان
ranee U رانی
crural U رانی
rani U رانی
femoral U رانی
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
abut U به یکدیگر ضربه زدن
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
hand in hand U دست دردست یکدیگر
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
he has a rage for money U برای گرد کردن پول شهوت
She is passionately fond of tennis . U شهوت تنیس باز ی کردن دارد
sexy U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexiest U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexier U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
pornographic U وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
womenfolk U جماعت زنان
gyringly U چرخ زنان
hirsutism U نابجارویی مو در زنان
women's army corps U ارتش زنان
demimonde U زنان هرزه
when will women have the vote? U زنان کی حق رای
women's dres U جامه زنان
wifely U درخور زنان
boastingly U لاف زنان
catamenia U قاعدگی زنان
gynocracy U حکومت زنان
womanly U در خور زنان
flutteringly U پروبال زنان
gaspingly U نفس زنان
vauntingly U لاف زنان
feminity U طبقه زنان
greensickness U کم خونی زنان
asymetrical bars U پارالل زنان
feminicide U قتل زنان
gynecocracy U حکومت زنان
uneven parallel bars U پارالل زنان
gynecology U پزشکی زنان
evadingly U طفره زنان
gynaecocracy U حکومت زنان
beauty U زنان زیبا
menses U قاعدگی زنان
plume U پر کلاه زنان تل
plumes U پر کلاه زنان تل
mutch U زنان وکودکان
the female sex U زنان ودختران
womanish U مربوط به زن یا زنان
womankind U گروه زنان
boxers U مشت زنان
periods U قاعده زنان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com