Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
notbility
U
شهرت قابل ملاحظگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reputable
U
قابل شهرت
inconsideration
U
بی ملاحظگی
indiscretion
U
بی ملاحظگی
indiscretions
U
بی ملاحظگی
bluntness
U
بی ملاحظگی
inobservance
U
بی ملاحظگی
inadvertence
U
بی ملاحظگی
inadvertence or tency
U
بی ملاحظگی
incaution
U
بی ملاحظگی
precipitateness
U
بی ملاحظگی
inconsiderateness
U
بی ملاحظگی
flippancy
U
بی ملاحظگی چرب زبانی
rashly
U
از روی بی ملاحظگی بی پروائی
inconsiderately
U
از روی بی ملاحظگی یابیفکری
celebrity
U
شهرت
popularity
U
شهرت
titles
U
شهرت ها
reports
U
شهرت
reported
U
شهرت
reputation
U
شهرت
odours
U
شهرت
report
U
شهرت
odour
U
شهرت
publicity
U
شهرت
odors
U
شهرت
names
U
شهرت
famousness
U
شهرت
notability
U
شهرت
conspicuousness
U
شهرت
stand
U
شهرت
title
U
شهرت
name
U
شهرت
odor
U
شهرت
name
U
شهرت
names
U
شهرت ها
fameless
U
بی شهرت
renown
U
شهرت
unknowns
U
بی شهرت
hearsay
U
شهرت
unknown
U
بی شهرت
emprise
U
شهرت
fame
U
شهرت
illustriousness
U
شهرت
illustrousness
U
شهرت
prestige
U
شهرت
grapevines
U
شهرت
celebrities
U
شهرت
reputations
U
شهرت
grapevine
U
شهرت
attributing
U
شهرت افتخار
To become famous (renowned).
U
شهرت یا فتن
attributes
U
شهرت افتخار
to get fame
U
شهرت یافتن
standing
U
دوام شهرت
repute
U
شهرت داشتن
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
estimate
U
قیمت شهرت
estimated
U
قیمت شهرت
estimates
U
قیمت شهرت
estimating
U
قیمت شهرت
attribute
U
شهرت افتخار
esteem
U
شهرت ارجمندشمردن
name
U
نام و شهرت
posthumous fame
U
شهرت پس از مرگ
names
U
نام و شهرت
unpopularity
U
عدم شهرت
oecumenicity
U
شهرت جهانی
bad reputation
U
سوء شهرت
rehabilitation
U
احیای شهرت یااعتبار
there removred revolution
U
شورشی که شهرت دارد
publish abroad
U
در همه جا شهرت دادن
to shoot to fame
<idiom>
U
ناگهانی به شهرت رسیدن
to publish abroad
در همه جا شهرت دادن
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
To be world famous . To enjoy an international reputation.
U
شهرت جهانی داشتن
immortalize
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalised
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalises
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalising
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalizing
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalizes
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalized
U
شهرت جاویدان دادن به
All is ephemeral , the fame and the famous .
U
شهرت ومشهور هردو درگذرند
establishes
U
شهرت یامقامی کسب کردن
establishing
U
شهرت یامقامی کسب کردن
establish
U
شهرت یامقامی کسب کردن
immortalization
U
اعطای نام یا شهرت جاودانی
to damage somebody's good reputation
U
به شهرت کسی خسارت زدن
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
U
اینهم برای آدم شهرت نشد
Italian stucco is world famous .
U
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
to build up areputation
U
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
They are famed for their courage.
U
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
vindication
U
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
his standing with his colleagues
U
شهرت او
[مرد ]
میان همکاران خود
He acquired kudos by appearing on television.
U
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
The town is famous for its hot springs .
U
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
stake
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
to win one's spurs
U
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
sensible
U
قابل درک قابل رویت
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
eternize
U
ابدی کردن شهرت ابدی دادن
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
Reihan
U
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Jaff design
U
طرح جاف
[جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
geometric design
U
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
rashwan medallion
U
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
solvable
U
قابل حل
able
U
قابل
soluble
U
قابل حل
abler
U
قابل
ablest
U
قابل
acceptor
U
قابل
qualified
U
قابل
apt
U
قابل
incapable
U
نا قابل
good
U
قابل
capable
U
قابل
sensible
U
قابل حس
dissoluble
U
قابل حل
thorough paced
U
قابل
viable
U
قابل دوام
mobiles
U
قابل تحرک
admirable
<adj.>
U
قابل تحسین
admirable
<adj.>
U
قابل پسند
reproachable
U
قابل توبیخ
reproducible
U
قابل تکثیر
vibratile
U
قابل اهتزاز
reprouducible
U
قابل تولیدیاتناسل
transferable
U
قابل ورابری
transferable
U
قابل انتقال
mobiles
U
قابل حرکت
drinkable
U
قابل اشامیدن
titratable
U
قابل عیارگیری
traceable
U
قابل تعقیب
perceptible
U
قابل درک
tractile
U
قابل کشش
replaceable
U
قابل تعویض
substitutable
U
قابل تعویض
tractile
U
قابل اتساع
representable
U
قابل عرضه
attributable
U
قابل اسناد
practicable
U
قابل اجرا
sustainable
U
قابل تحمل
verifiable
U
قابل بازبینی
arguable
U
قابل بحث
arguably
U
قابل بحث
revealable
U
قابل مکاشفه
revocable
U
قابل فسخ
revocable
U
قابل برگشت
knowable
U
قابل دانستن
selective
U
قابل انتخاب
revocable
U
قابل رجوع
revokable
U
قابل فسخ
selectively
U
قابل انتخاب
vaporizable
U
قابل تبخیر
registered
U
قابل اهمیت
returnable
U
قابل برگشت
verifiable
U
قابل رسیدگی
negligible
U
قابل اغماض
negligible
U
قابل فراموشی
resistible
U
قابل مقاومت
respirable
U
قابل تنفس
observable
U
قابل مراعات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com