Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
affidavits
U
شهادت نامه استشهاد
affidavy
U
شهادت نامه استشهاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
affidavit
شهادت نامه
certificates
U
شهادت نامه
passionary
U
شهادت نامه
certificate
U
شهادت نامه
acknowledgment
U
شهادت نامه
obtestation
U
استشهاد
citation
U
استشهاد
citations
U
استشهاد
summoning a witness
U
استشهاد
producing a witness
U
استشهاد
affidavit
استشهاد
depositions
U
ورقه استشهاد
documentary evidence signed by witnesses
U
ورقه استشهاد
deposition
U
ورقه استشهاد
to apply for written testimony
U
استشهاد تمام کردن
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
testimony
U
شهادت
evidence
U
شهادت
martyry
U
شهادت
hearsay evidence
U
شهادت بر شهادت
oral evidence
U
شهادت
certification
U
شهادت
testimonies
U
شهادت
witnessed
U
شهادت
martyrdom
U
شهادت
witnesses
U
شهادت
witnessing
U
شهادت
attestation
U
شهادت
testimonial
U
شهادت
witness
U
شهادت
testis
U
شهادت
testimonials
U
شهادت
oral evidence
U
شهادت شفاهی
false testimony
U
شهادت کذب
witnesses
U
شهادت دادن
affirms
U
شهادت دادن
affirm
U
شهادت دادن
affirming
U
شهادت دادن
testable
U
شهادت پذیر
attested
U
شهادت دادن
martyrs
U
به شهادت رساندن
martyr
U
به شهادت رساندن
attesting
U
شهادت دادن
attests
U
شهادت دادن
deponont
U
شهادت دهنده
affirmed
U
شهادت دادن
witnessing
U
شهادت دادن
giving evidence
U
اداء شهادت
attest
U
شهادت دادن
to bear testimony
U
شهادت دادن
bear testimony
U
شهادت دادن
bear witness
U
شهادت دادن
witnessed
U
شهادت دادن
witness
U
شهادت دادن
evidence
U
شهادت دادن
perjury
U
شهادت کذب
parol evidence
U
شهادت شفاهی
the first or index finger
U
انگشت شهادت
forefingers
U
انگشت شهادت
forefinger
U
انگشت شهادت
call to witness
U
به شهادت طلبیدن
perpetuting testtimony
U
حفظ شهادت
vouchers
U
شهادت دادن
voucher
U
شهادت دادن
hearsay evidence
U
شهادت سماعی
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
perjures
U
شهادت دروغ دادن
perjuring
U
شهادت دروغ دادن
perjure
U
شهادت دروغ دادن
to bear witness to
U
شهادت دادن نسبت به
witnessing
U
گواه شاهد شهادت دادن
witnesses
U
گواه شاهد شهادت دادن
testified
U
شهادت دادن تصدیق کردن
warrantable
U
دارای ارزش برای شهادت
Two witnesses should testify.
U
دو شاهد باید شهادت بدهند
witness
U
گواه شاهد شهادت دادن
testifying
U
شهادت دادن تصدیق کردن
testify
U
شهادت دادن تصدیق کردن
testifies
U
شهادت دادن تصدیق کردن
witnessed
U
گواه شاهد شهادت دادن
tested
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
testate
U
وصیت کردن شهادت دادن
tests
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
test
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
cited
U
احضار کردن استشهاد کردن
cite
U
احضار کردن استشهاد کردن
cites
U
احضار کردن استشهاد کردن
citing
U
احضار کردن استشهاد کردن
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
witness stand
U
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
certifies
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certify
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifying
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
voir dire
U
سوالاتی که پیش از پرس ازمایی اصلی از شاهد میشود و هدف از ان احرازصلاحیتش برای ادای شهادت است
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
perjurer
U
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
purgation
U
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
epistles
U
نامه
breve
U
نامه
post boy
U
نامه بر
correspoundence
U
نامه ها
letters
U
نامه
letter
U
نامه
manifests
U
نامه
manifest
U
نامه
carrier
U
نامه بر
manifested
U
نامه
carriers
U
نامه بر
epistle
U
نامه
manifesting
U
نامه
circular letter
U
نامه اداری
certificate of incorporation
U
شرکت نامه
road book
U
راه نامه
statement of a claim
U
افهار نامه
registered letter
U
نامه سفارشی
collins
U
نامه پر سود
passionary
U
مصیبت نامه
letter no
U
نامه شماره 5
bill of lading
U
بار نامه
concession deed
U
امتیاز نامه
stemma
U
نسب نامه
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
concordat
U
موافقت نامه
bylaws
U
ایین نامه
bylaw
U
ایین نامه
recognizance
U
التزام نامه
recognizance
U
تعهد نامه
bacchanalian song
U
ساقی نامه
bail bond
U
ضمانت نامه
bill of divorce
U
طلاق نامه
bill of exception
U
اعتراض نامه
bill of indicment
U
ادعا نامه
questionary
U
پرسش نامه
pursuivant
U
نامه رسان
bill of sale
U
بیع نامه
billet doux
U
نامه عاشقانه
by low
U
ایین نامه
byelaw
U
ایین نامه
credential
U
استوار نامه
pigeongram
U
نامه کبوتر
corrigenda
U
غلط نامه
letter missive
U
امر نامه
letter of recommendation
U
سفارش نامه
letter of recommendation
U
توصیه نامه
letter writer
U
نامه نگاری
letter writer
U
نامه نویس
letter writing
U
نامه نگاری
letters of administration
U
قیم نامه
letters of procurator
U
وکالت نامه
warrant of attorney
U
وکالت نامه
letters patent
U
نامه سرگشوده
letter of invitation
U
دعوت نامه
letter de chancellerie
U
نامه رسمی
letter book
U
رونوشت نامه
letter of a
U
اگاهی نامه
letter of a
U
اطلاع نامه
letter of indemnity
U
ضمانت نامه
leter of condolenee
U
تعزیت نامه
leetter writing
U
نامه نگاری
letter of indemnity
U
غرامت نامه
lease contract
U
اجاره نامه
letter of introduction
U
معرفی نامه
letters patent
U
نامه سرگشاده
light list
U
چراغ نامه
mailer
U
نامه رسان
demand note
U
مطالبه نامه
deed of transfer
U
انتقال نامه
deed of sale
U
بیع نامه
deed of gift
U
هبه نامه
deed of endowment
U
وقف نامه
packet boat
U
کشتی نامه بر
treaties
U
عهد نامه
deed of conveyance
U
صلح نامه
epistoler
U
نامه نویس
escape chit
U
امان نامه
l/c
U
اعتبار نامه
marriage bed
U
عقد نامه
marriage contract
U
عقد نامه
memorandum of understanding
U
تفاهم نامه
guaranty
U
ضمانت نامه
genealogical tree
U
نسب نامه
genealogical tree
U
شجره نامه
gender tree
U
شجره نامه
formulary
U
دستور نامه
decameron
U
داستان نامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com