English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
system dynamics U شناخت اثرعوامل تغییر دهنده نظام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
changer U تغییر دهنده
modificatory U تغییر دهنده
modificative U تغییر دهنده
modifier U تغییر دهنده
modifiers U تغییر دهنده
altertive U تغییر دهنده
change lever U اهرم تغییر دهنده
change over contact U کنتاکت تغییر دهنده
anamorphic U تغییر شکل دهنده
frequency changer U تغییر دهنده بسامد
transformers U تغییر دهنده ترانسفورماتور
shunter U تغییر مسیر دهنده
polarity changer U تغییر دهنده قطبش
transformer U تغییر دهنده ترانسفورماتور
proteiform U زیاد تغییر شکل دهنده
frequency changer crystal U بلور تغییر دهنده بسامد
landform U تغییرات سطح زمین در اثرعوامل طبیعی
crystal frequency changer efficiency U بازده بلور تغییر دهنده بسامد
conversion loss of frequency changer cry U اتلاف بلور تغییر دهنده بسامد
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
dress left U از چپ نظام یا از راست نظام
realising [British] U شناخت
cognisance [British] U شناخت
knowledge U شناخت
incognito U نا شناخت
cognition U شناخت
recognition U شناخت
realizing U شناخت
gnosis U شناخت
understanding U شناخت
cognition U شناخت
knowledge U شناخت
recognizable U شناخت پذیر
cognizance need U نیاز شناخت
logical cognition U شناخت منطقی
ecology U بوم شناخت
acoustics U صوت شناخت
telegnosis U شناخت غیبی
recognizably U شناخت پذیر
epistemology U شناخت شناسی
psychognosis U شناخت روانی
speech recogintion U شناخت کلام
kinematics U حرکت شناخت
enviromental biology U بوم شناخت
sentience U شناخت حسی
cosmology U کیهان شناخت
cosmologies U کیهان شناخت
electrotechnology U شناخت صنعت برق
security cognizance U شناخت ازنظر صلاحیت
prerecognition hypothesis U فرضیه پیش شناخت
ocr U شناخت کاراکتر نوری
technology U حرفه شناسی شناخت دانشی
technologies U حرفه شناسی شناخت دانشی
metrological U شناخت علم اوزان و مقیاسات
crystallography U کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
rhythm method U روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
military U نظام
trend U نظام
trends U نظام
system U نظام
systems U نظام
left d. U نظام به چپ
chucks U سه نظام
chuck U سه نظام
chucked U سه نظام
race condition U حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
value system U نظام ارزشها
military U مربوط به نظام
price system U نظام قیمت
factory system U نظام کارخانهای
drill chuck U سه نظام مته
price system U نظام قیمتی
tax system U نظام مالیاتی
system dynamics U پویائی نظام
barter system U نظام تهاتری
banking system U نظام بانکداری
systems analysis U نظام شناسی
underdetermined system U نظام نامعین
taylorism U نظام تیلور
binary system U نظام دو نمادی
capitalist system U نظام کاپیتالیسم
modern system U نظام نوین
mnemonic system U نظام یادیار
incentive system U نظام تشویقی
horseman U سواره نظام
mixed system U نظام مختلط
miniature system U خرده نظام
boring chuck U سه نظام مته
the military profession U کار نظام
horse U سواره نظام
biosystem U نظام زیستی
biological system U نظام زیستی
modern system U نظام جدید
dual price system U نظام دو قیمتی
dynamic system U نظام پویا
regulations U نظام نامه
serfdom U نظام رعیتی
mechanism of the organ U نظام تشکیلات
exemption U معافی نظام
social system U نظام اجتماعی
colonial system U نظام استعماری
landlordism U نظام اربابی
serfdom system U نظام رعیتی
accounting system U نظام حسابداری
serfdom system U نظام سرفی
skirmisher U پیاده نظام
jaw chuck U سه نظام فک دار
code U نظام نامه
serfdom U نظام دهقانی
economic system U نظام اقتصادی
educational system U نظام اموزشی
market system U نظام بازار
man power U مشمولین نظام
dragoon U سواره نظام
action system U نظام عمل
order U نظام معماری
infantry U پیاده نظام
dragoons U سواره نظام
socialism U نظام اشتراکی
welfare system U نظام رفاهی
yeomanry U سواره نظام
agrarian system U نظام ارضی
caste system U نظام کاستی
open system U نظام باز
system U نظام سیستم
cutter chuck U سه نظام فرز
credit system U نظام اعتباری
hand operated chuck U سه نظام دستی
service U نظام وفیفه
serviced U نظام وفیفه
systems U نظام سیستم
collectivism U نظام اشتراکی
chucks U دستگاه نظام
double standard U نظام دو معیاری
foot infantry U پیاده نظام
chuck U صفحه نظام
communist system U نظام کمونیستی
chucked U صفحه نظام
communication system U نظام ارتباطی
sensorium U نظام حسی
chucked U دستگاه نظام
systematization U نظام دهی
chucks U صفحه نظام
cognitive system U نظام شناختی
military service U نظام وفیفه
barter system U نظام پایاپای
household system U نظام تولیدخانوادگی
musculature U نظام عضلانی
delusional system U نظام هذیانی
chuck wrench U اچار سه نظام
phonology U نظام صوتی
conscription U نظام وفیفه
chuck U دستگاه نظام
centralized system U نظام متمرکز
feudalism U نظام زمینداری
closed system U نظام بسته
conversational system U نظام محاورهای
filing system U نظام بایگانی
household system U نظام خانوادگی
class system U نظام طبقاتی
cavalry U سواره نظام
communism U نظام اشتراکی
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
light infantry U پیاده نظام سبک
selective service U خدمت داوطلبانه نظام
wage system U نظام پرداخت دستمزد
voting system U نظام رای گیری
right shoulder arms U فرمان ازراست نظام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com