English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
rammer U شمعکوب کارگر شمعکوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
piler U کارگر شمعکوب
Other Matches
pile engine U شمعکوب
pile driver U شمعکوب
rammer U وزنه شمعکوب
steam pile driver U شمعکوب بخاری
gandey dancer U کارگر فصلی کارگر سیار
workmen U کارگر
laborers U کارگر
joss U سر کارگر
employee U کارگر
labour U کارگر
workwoman U کارگر زن
labors U کارگر
workwoman U زن کارگر
labored U کارگر
laborer U کارگر
master workman U سر کارگر
labourers U کارگر
workman U کارگر
operative U کارگر
active U کارگر
craftsman assistant U کارگر
telling U کارگر
shopman U کارگر
cooly U کارگر
operatives U کارگر
effective U کارگر
labourer U کارگر
worker U کارگر
employe U کارگر
workpeople U کارگر
workingman U کارگر
farmhand U کارگر مزرعه
coalminer U کارگر معدن
brain worker U کارگر مغزی
charge hand U کارگر معمولی
stable-boys U کارگر اصطبل
steelworkers U کارگر پولادسازی
hodcarrier U کارگر ناوه کش
steelworker U کارگر پولادسازی
casual labour U کارگر اتفاقی
daysman U کارگر روزمزد
day labourer U کارگر روزمزد
day laborer U روز کارگر
date labourer U کارگر روزمزد
furnace man U کارگر کوره
common labour U کارگر عمومی
exploitation of labor U استثمار کارگر
stable-boy U کارگر اصطبل
workfolk U جماعت کارگر
work force U تعداد کارگر
unskilled worker U کارگر غیرمتخصص
reacher U کارگر نخ تاب
road maker U کارگر راه
unskilled worker U کارگر ساده
seasonal worker U کارگر فصلی
shovelbill U کارگر بیل زن
shoveler U کارگر بیل زن
shovelman U کارگر بیل زن
skilled labour U کارگر ماهر
skilled worker U کارگر ماهر
slave ant U مورچه کارگر
workfolks U جماعت کارگر
working man U کارگر افزارمند
workingman U ازطبقه کارگر
farm hands U کارگر مزرعه
farm hand U کارگر مزرعه
dairymaids U کارگر لبنیاتی
labor U کارگر عمله
labor party U حزب کارگر
dairymaid U کارگر لبنیاتی
laboring class U طبقه کارگر
lay off U تعلیق کارگر
workpeople U طبقه کارگر
unskilled labor U کارگر غیرماهر
mealmen U کارگر اسیاب
munitioneer U کارگر زرادخانه
outworker U کارگر ازاد
labor U حزب کارگر
working classes U طبقه کارگر
journeymen U کارگر متخصص
Labour Party U حزب کارگر
labored U کارگر عمله
labored U حزب کارگر
labors U کارگر عمله
labors U حزب کارگر
labour U کارگر عمله
labour U حزب کارگر
journeyman U کارگر مزدور
journeyman U کارگر ماهر
journeyman U کارگر متخصص
journeymen U کارگر مزدور
working class U طبقه کارگر
May Day U روز کارگر
migrant worker U کارگر مهاجر
working U کارگر طرزکار
workings U کارگر طرزکار
docker U کارگر بارانداز
docker U کارگر لنگرگاه
dockers U کارگر بارانداز
dockers U کارگر لنگرگاه
craftsman U کارگر ماهر
craftsmen U کارگر ماهر
labourparty U حزب کارگر
journeymen U کارگر ماهر
longshoreman U کارگر اسکله
longshoremen U کارگر اسکله
accommodator U کارگر کمکی
navvies U کارگر ساده
refiners U کارگر پالایشگاه
refiner U کارگر پالایشگاه
navvy U کارگر ساده
labour day U روز کارگر
journey man U کارگر مزدور
leavening U عامل کارگر
leavens U عامل کارگر
leaven U عامل کارگر
swot U کارگر زحمتکش
proletariat U طبقه کارگر
swots U کارگر زحمتکش
swotted U کارگر زحمتکش
proletariat U کارگر ورنجبر
swotting U کارگر زحمتکش
underutilization of labor U کم بهره گیری از کارگر
submariner U کارگر زیر دریایی
workmanly U شایسته کارگر خوب
working paper U ورقهء استخدام کارگر
work people U کارگران طبقه کارگر
unskilled worker U کارگر غیر متخصص
unskilled worker U کارگر غیر ماهر
wright U کارگر سازنده نجار
brain worker U کارگر ذهنی روشنفکر
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
cordwainer U کارگر چرم ساز
day laborer U کارگر روز مزد
deckhand U کارگر عرشه کشتی
exploitation of labor U بهره کشی کارگر
gandey dancer U کارگر راه اهن
grisette U دختر کارگر فرانسوی
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
horizontal labor mobility U تحرک افقی کارگر
inflow of labor U جریان ورود کارگر
time out U ساعت غیبت کارگر
navvy U کارگر کارهای خاکی
industrial relations U روابط کارگر وکارفرما
effectively U بطور موثر یا کارگر
workmanlike U شایسته کارگر خوب
stevedore U کارگر بار انداز
stevedores U کارگر بار انداز
blackleg U کارگر اعتصاب شکن
blacklegs U کارگر اعتصاب شکن
proletarian U عضو طبقه کارگر
proletarian U کارگر وابسته بکارگر
navvies U کارگر غیر ماهر
navvies U کارگر کارهای خاکی
navvy U کارگر غیر ماهر
journey man U شاگرد یا کارگر روزمزد
luggie U کارگر سنگ شکن
pkeman U کارگر کلنگ دار
pitman U کارگر درون معدن
potman U کارگر اسفالت ساز
penetratingly U بطور نافذ کارگر
railroader U کارگر راه اهن
semi skilled worker U کارگر نیمه ماهر
quarrier U کارگر معدن سنگ
man hour U یک ساعت کار یک کارگر
outworker U کارگر خارج ازخانه
quarryman U کارگر کان سنگ
laundryman U کارگر لباسشوی مرد
quarryman U کارگر معدن سنگ
roustabout U کارگر اسکله یا بندر گاه
profit-sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
dishwasher U کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
to sweat workers U کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
dishwashers U کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
barker U کارگر یا ماشینی که پوست میکند
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
profit sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
agricultural labor productivity U بهره دهی کارگر کشاورزی
quarryman U کارگر معدن معدنچی سنگ کن
hewer U کارگر معدن زغال سنگ
The working (middle,upper)class. U طبقه کارگر (متوسط بالا )
working classes U مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working class U مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
caucuses U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
A bad workman always blames his tools. <proverb> U کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
caucus U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
rollman U کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
work load U مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
spinner U عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی
deat benefit U وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
stakhnovism U افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
portal to portal U وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
industrial union U اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
laborsaving U تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
gopher U موش کیسه دار کارگر حفار واستخراج کننده سنگهای معدنی
time card U کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
board of conciliation U هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com