English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
workforce U شمار کارگران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
speedometer odometer U تاکومتر با کیلومتر شمار سرعت سنج با کیلومتر شمار
labours U کارگران
blue collar employees U کارگران
workers U کارگران
manual workers U کارگران دستکار
skilled workers U کارگران متخصص
labour union U اتحادیه کارگران
wildcat strike <idiom> U اعتصاب کارگران
labourunion U اتحادیه کارگران
labor service U اتحادیه کارگران
labor union U اتحادیه کارگران
labor unions U اتحادیه کارگران
industrial workers U کارگران صنعتی
foreman U مباشر کارگران
foremen U مباشر کارگران
farm labors U کارگران کشاورزی
farm labors U کارگران مزارع
Company town U شهرک کارگران
picket lines U صف کارگران اعتصابی
picket line U صف کارگران اعتصابی
dormitory-suburb U خوابگاه کارگران
industrial workers of the world U کارگران صنعتی جهان
the men were locked out U در را بروی کارگران بستند
profit-sharing U سهم کارگران از سود
profit sharing U سهم کارگران از سود
griddle U غربال سیمی کارگران
caboose U اطاق کارگران قطار
work people U کارگران طبقه کارگر
griddles U غربال سیمی کارگران
waterside workmen U کارگران کنار دریا
All of the workers want to go. U تمام کارگران می خواهند بروند
to unionise [British E] U متحد کردن [مثال کارگران]
to unionize [American E] U متحد کردن [مثال کارگران]
it spells ruin to the workmen U متضمن خانه خرابی کارگران است
knobstick U کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
uncountable <adj.> U بی شمار
myriad <adj.> U بی شمار
incomputable U بی شمار
unnumbered U بی شمار
sumless <adj.> U بی شمار
numberless <adj.> U بی شمار
innumerable <adj.> U بی شمار
counting U شمار
countless <adj.> U بی شمار
measureless U بی شمار
numeration U شمار
innumerous U بی شمار
uncounted U بی شمار
innumerable U بی شمار
count U شمار
counted U شمار
counts U شمار
barrack U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
section crew U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
double time U پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
barracking U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
section gang U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
barracked U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
stopwatches U گام شمار
stopwatches U قدم شمار
stopwatch U قدم شمار
sprinkling U شمار اندک
milestone U فرسخ شمار
turns counter U دور شمار
submultiple U برخه شمار
step counter U گام شمار
milestone U فرسنگ شمار
milestone U میل شمار
sequence counter U ترتیب شمار
to be valid U به شمار آمدن
stopwatch U گام شمار
speedometer U کیلومتر شمار
timeline U گاه شمار
to count [as] U به شمار رفتن
metronome U میزانه شمار
metronomes U میزانه شمار
unit U یگان شمار
units U یگان شمار
second-hand U ثانیه شمار
timepiece U گاه شمار
timepieces U گاه شمار
revolution conter U دور شمار
record count U شمار مدارک
chronoscope U گاه شمار
miles and miles U فرسخهای بی شمار
mileage recorder U کیلومتر شمار
frequency count U شمار بسامد
hour meter U زمان شمار
milestones U میل شمار
milestones U فرسنگ شمار
location counter U مکان شمار
speedometers U کیلومتر شمار
chronoscope U لحظه شمار
pedometer U گام شمار
pulse counter U پالس شمار
pedimeter U گام شمار
numerator U برخه شمار
an infinity of reasons U دلایل بی شمار
address counter U نشانی شمار
milestones U فرسخ شمار
calender U گاه شمار
minimizer U کوچک شمار
pulse counter U ضربه شمار
log U کیلومتر شمار ناو
cash register U صندوق پول شمار
hour land U عقربه ساعت شمار
cash registers U صندوق پول شمار
hour hand U عقربه ساعت شمار
chronometer U گاه شمار کرونومتر
chronometer U ساعت شمار دقیق
logs U کیلومتر شمار ناو
milepost U کیلومتر شمار جاده
metronomic U مطابق میزانه شمار
sweep hand U عقربه ثانیه شمار
teller U رای شمار تحویلدار
tellers U رای شمار تحویلدار
hour hands U عقربه ساعت شمار
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
minute hand U عقربه دقیقه شمار ساعت
miliary U عرق گزی کوچک وبی شمار
planetesimal U اجرام کوچک وبی شمار اسمانی
numerator U برخه شمار [شماران] [صورت کسر] [ریاضی]
milestones U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestone U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
there is no time like the present <idiom> U سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com