Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blatant
U
شلوغ کننده خودنما
blatantly
U
شلوغ کننده خودنما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dressier
U
خودنما
priggish
U
خودنما
coxcombical
U
خودنما
peacockist
U
خودنما
glaring
U
خودنما
airy
U
خودنما
cocky
U
خودنما
exhibitionist
U
خودنما
dandyish
U
خودنما
dressy
U
خودنما
dashy
U
خودنما
autochart
U
خودنما
flaunty
U
خودنما
facer
U
خودنما
dressiest
U
خودنما
ostentatious
U
خودنما
perky
U
خودنما متکبر
popinjay
U
ادم خودنما
lardy dardy
U
ادم خودنما
dasher
U
ادم خودنما
perkier
U
خودنما متکبر
prigs
U
ادم خودنما
perkiest
U
خودنما متکبر
scene stealer
U
هنرپیشه خودنما
prig
U
ادم خودنما
show-offs
U
خودنمایی کردن ادم خودنما
show off
U
خودنمایی کردن ادم خودنما
hectors
U
ادم گردن فراز خودنما
hectoring
U
ادم گردن فراز خودنما
hectored
U
ادم گردن فراز خودنما
hector
U
ادم گردن فراز خودنما
show-off
U
خودنمایی کردن ادم خودنما
noisier
U
شلوغ
noise
U
شلوغ
cramped
U
شلوغ
bustling
U
شلوغ
unquiet
U
شلوغ
fraise
U
شلوغ
pall mall
U
شلوغ
noisiest
U
شلوغ
noisy
U
شلوغ
hullabaloo
U
شلوغ
noises
U
شلوغ
disorderly
U
شلوغ
hullabaloos
U
شلوغ
olio
U
شلوغ
hubble bubble
U
شلوغ
bustles
U
شلوغ کردن
messy
U
شلوغ کار
bustle
U
شلوغ کردن
messy
U
کثیف شلوغ
chockablock
U
شلوغ کیپ
bustled
U
شلوغ کردن
jams
U
شلوغ کردن
tumult
U
غوغا شلوغ
kerfuffles
U
شلوغ پلوغی
kerfuffle
U
شلوغ پلوغی
raise a cain
U
شلوغ کردن
raise a hell
U
شلوغ کردن
raise a devil
U
شلوغ کردن
mOlTe
U
پرازجمعیت شلوغ
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
jammed
U
شلوغ کردن
pell mell
U
شلوغ پلوغ
other fish to fry
<idiom>
U
شلوغ بودن سر
brattle
U
شلوغ کردن
jam
U
شلوغ کردن
make a noise
U
شلوغ کردن
rookery
U
جای شلوغ
rookeries
U
جای شلوغ
beehives
U
جای شلوغ و پرفعالیت
tumultuous
U
شلوغ بهم ریخته
overset
U
شلوغ کردن واژگونی
busying
U
دست بکار شلوغ
bursting
U
مملو از آدم - شلوغ
busy
U
دست بکار شلوغ
overcrowd
U
بسیار شلوغ کردن
In busy (crowded) streets of Tehran .
U
درخیابانهای شلوغ تهران
agoraphobia
U
ترس از مکانهای شلوغ
busied
U
دست بکار شلوغ
beehive
U
جای شلوغ و پرفعالیت
busies
U
دست بکار شلوغ
busiest
U
دست بکار شلوغ
busier
U
دست بکار شلوغ
rush-hour traffic
U
وقت شلوغ رفت و آمد
anomal design
U
طرح شلوغ و بدون تقارن
The doctor is a busy man .
U
دکتر سرش شلوغ است
It's sheer pandemonium.
<idiom>
U
خیلی پر سر وصدا و شلوغ است.
interweave
U
نقش شلوغ و درهم بافته
(All) hell broke loose.
<idiom>
U
خیلی پر سر وصدا و شلوغ بود.
loudmouth
<idiom>
U
شلوغ ،شخص پزبده واحمق
I am inundated with work . I am up to my eyes . I am overly occupied these days.
U
اینروزها سرم خیلی شلوغ است
To cause confusion . To kick up a fuss (row).
U
شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
I'm up to my ears with work.
U
خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
agoraphobic
U
شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
messes
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
mess
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
constants
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com