Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
commissary store annex
U
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commissaries
U
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissary
U
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
exchanged
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanging
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanges
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchange
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
post exchange
U
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
extensions
U
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extension
U
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
Adulterated foodstuff.
U
مواد غذایی تقلبی
provision room
U
انبار مواد غذایی
cure meat
U
نمک سود کردن مواد غذایی
self digestion
U
جذب خود بخود مواد غذایی
malnutrition
U
تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
ration credit
U
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
k ration
U
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
compound
U
انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounded
U
انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounds
U
انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
agrobiology
U
مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
troop information
U
مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
claimant agency
U
شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
durable material
U
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
U
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
campound
U
پادگان
casern
U
پادگان
soldiers' home
U
پادگان
garrison
U
پادگان
presidio
U
پادگان
garrisons
U
پادگان
sites
U
پادگان
sited
U
پادگان
site
U
پادگان
caserne
U
پادگان
garrison house
U
پادگان
presidial
U
پادگان شهر
provost marshal
U
دژبان پادگان
permanent duty station
U
پادگان دایمی
post property
U
اموال پادگان
garrison house
U
پادگان مجزا
posts
U
پادگان قرارگاه
posted
U
پادگان قرارگاه
post-
U
پادگان قرارگاه
post
U
پادگان قرارگاه
pantries
U
بوفه ناو یا پادگان
army base
U
پادگان نیروی زمینی
pantry
U
بوفه ناو یا پادگان
out leased
U
انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
sortie
U
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sorties
U
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
shop
U
فروشگاه
canteen
U
فروشگاه
shopped
U
فروشگاه
shops
U
فروشگاه
canteens
U
فروشگاه
salesroom
U
فروشگاه
store
U
فروشگاه
storing
U
فروشگاه
line
U
شعبه
member
U
شعبه
offshoot
U
شعبه
members
U
شعبه
apparatus
U
شعبه
offshoots
U
شعبه
section
U
شعبه
sections
U
شعبه
lines
U
شعبه
end office
U
شعبه جز
branches
U
شعبه
substation
U
شعبه
embranchment
U
شعبه
branch office
U
شعبه
chapters
U
شعبه
chapter
U
شعبه
succursal
U
شعبه
branch
U
شعبه
prong
U
شعبه
prongs
U
شعبه
filial
U
شعبه
army stores
U
فروشگاه ارتش
ship's service
U
فروشگاه ناو
sea stores
U
فروشگاه دریایی
computer store
U
فروشگاه کامپیوتر
supermarkets
U
فروشگاه بزرگ
department stores
U
فروشگاه بزرگ
department store
U
فروشگاه بزرگ
outlet
U
دررو فروشگاه
hypermarket
U
فروشگاه بسیاربزرگ
hypermarkets
U
فروشگاه بسیاربزرگ
outlets
U
دررو فروشگاه
supermarket
U
فروشگاه بزرگ
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
trophic
U
غذایی
dietetical
U
غذایی
alimentary
U
غذایی
mess
U
هم غذایی
messes
U
هم غذایی
alimental
U
غذایی
branch of a company
U
شعبه شرکت
departments
U
قسمت شعبه
major activity
U
شعبه اصلی
apparatus
U
شعبه حزب
executing agency
U
شعبه اجرایی
executive agent
U
شعبه اجرایی
branch
U
شعبه رشته
agency of communications
U
شعبه ارتباطات
agencies
U
اژانس شعبه
annexing
U
شعبه فرعی
annexes
U
شعبه فرعی
annex
U
شعبه فرعی
agency
U
اژانس شعبه
branch
U
شعبه زدن
branches
U
شعبه رشته
branches
U
شعبه زدن
department
U
قسمت شعبه
frith
U
شعبه رود
winging
U
شاخه شعبه
wing
U
شاخه شعبه
operating agency
U
شعبه عامل
lodge
U
شعبه فراماسون ها
members
U
شعبه بخش
member
U
شعبه بخش
dichotomization
U
دو شعبه کردن
headquarters
U
شعبه اصلی
subclass
U
شعبه فرعی
dichotomy
U
انشعاب به دو شعبه
lodged
U
شعبه فراماسون ها
lodges
U
شعبه فراماسون ها
branch office
U
دفتر شعبه
dichotomies
U
انشعاب به دو شعبه
off-licence
U
فروشگاه نوشابههای الکلی
antique shop
U
فروشگاه اشیاء عتیقه
off-licences
U
فروشگاه نوشابههای الکلی
pro shop
U
فروشگاه باشگاه حرفهای
The store across the street.
U
فروشگاه آنطرف خیابان
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
canteens
U
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
canteen
U
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
food chains
U
زنجیره غذایی
dieted
U
رژیم غذایی
lymph
U
شیره غذایی
food preference
U
پسند غذایی
dieting
U
برنامه غذایی
food chain
U
زنجیره غذایی
food web
U
شبکه غذایی
diets
U
رژیم غذایی
food pyramid
U
هرم غذایی
diets
U
برنامه غذایی
foodstuff
U
ماده غذایی
food poisoning
U
مسمویت غذایی
food program
U
برنامه غذایی
diet
U
برنامه غذایی
diet
U
رژیم غذایی
dieted
U
برنامه غذایی
food perference
U
رجحان غذایی
food dtufe stuff
U
ماده غذایی
food deprivation
U
محرومیت غذایی
rations
U
جیره غذایی
nutritiveness
U
خاصیت غذایی
foodstuffs
U
ماده غذایی
ration
U
جیره غذایی
rationed
U
جیره غذایی
regimens
U
پرهیز غذایی
dieting
U
رژیم غذایی
food packet
U
بسته غذایی
regimen
U
پرهیز غذایی
food industries
U
صنایع غذایی
subhome office
U
شعبه اصلی یک اداره
departmentalize
U
چند شعبه کردن
subhome office
U
شعبه دفتر اصلی
arm
U
شعبه جنگ افزار
distributary
U
انشعابی شعبه رود
quartermasters
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
commissary
U
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
quartermaster
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
commissaries
U
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
the forthcoming book
U
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
ten cent store
U
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
dailgy food allowance
U
جیره غذایی روزانه
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
dietary
U
مربوط به رژیم غذایی
dietetic
U
وابسته به رژیم غذایی
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
botulism
U
مسمومیت غذایی حاد
macronutrient
U
عنصر غذایی پر مصرف
grazing food chain
U
زنجیره غذایی چرندگان
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
micronutrient
U
عنصر غذایی کم مصرف
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
canteens
U
فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
floorwalker
U
بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
canteen
U
فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com