Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
eco-branch
U
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
claimant agency
U
شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
environmental preservation
U
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
members
U
شعبه
member
U
شعبه
section
U
شعبه
offshoots
U
شعبه
offshoot
U
شعبه
succursal
U
شعبه
substation
U
شعبه
prongs
U
شعبه
prong
U
شعبه
sections
U
شعبه
apparatus
U
شعبه
embranchment
U
شعبه
line
U
شعبه
lines
U
شعبه
branch office
U
شعبه
branches
U
شعبه
branch
U
شعبه
filial
U
شعبه
chapters
U
شعبه
chapter
U
شعبه
end office
U
شعبه جز
headquarters
U
شعبه اصلی
departments
U
قسمت شعبه
agency
U
اژانس شعبه
annex
U
شعبه فرعی
department
U
قسمت شعبه
dichotomies
U
انشعاب به دو شعبه
annexes
U
شعبه فرعی
branch office
U
دفتر شعبه
annexing
U
شعبه فرعی
agencies
U
اژانس شعبه
dichotomy
U
انشعاب به دو شعبه
dichotomization
U
دو شعبه کردن
subclass
U
شعبه فرعی
branch of a company
U
شعبه شرکت
winging
U
شاخه شعبه
apparatus
U
شعبه حزب
agency of communications
U
شعبه ارتباطات
branch
U
شعبه رشته
branches
U
شعبه زدن
frith
U
شعبه رود
executive agent
U
شعبه اجرایی
executing agency
U
شعبه اجرایی
wing
U
شاخه شعبه
members
U
شعبه بخش
member
U
شعبه بخش
major activity
U
شعبه اصلی
branch
U
شعبه زدن
lodges
U
شعبه فراماسون ها
lodged
U
شعبه فراماسون ها
lodge
U
شعبه فراماسون ها
operating agency
U
شعبه عامل
branches
U
شعبه رشته
departmentalize
U
چند شعبه کردن
subhome office
U
شعبه اصلی یک اداره
distributary
U
انشعابی شعبه رود
arm
U
شعبه جنگ افزار
subhome office
U
شعبه دفتر اصلی
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
commissary store annex
U
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
coordinated procurement assigness
U
شعبه مسئول خرید کلی اماد
troche
U
قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
apparatus
U
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
extensions
U
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extension
U
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
performance of the dam
U
زیست سد
symbion
U
هم زیست
bio-
U
زیست -
subsistence
U
زیست
biogen
U
زیست زا
biologically
U
زیست شناختی
exvia
U
برون زیست
joie de vivre
U
زیست شادی
colony
U
زیست گاه
biological chemistry
U
زیست شیمی
libidinal
U
زیست مایهای
life force
U
زیست نیرو
eco-
U
زیست بوم
biological clock
U
زیست گشت
biogases
U
زیست گاز
biogas
U
زیست گاز
biotechnology
U
زیست فناوری
liveware
U
زیست افزار
livability
U
زیست پذیری
homeland
U
زیست بوم
life space
U
فضای زیست
homelands
U
زیست بوم
subsisted
U
زیست کردن
subsist
U
زیست کردن
inhabitant
U
زیست کننده در
biogeographic
U
زیست جغرافیایی
environments
U
محیط زیست
biogeography
U
زیست جغرافی
environment
U
محیط زیست
biophysics
U
زیست- فیزیک
biosphere
U
زیست سپهر
subsisting
U
زیست کردن
subsists
U
زیست کردن
biochemist
U
زیست شیمیدان
biochemistry
U
زیست- شیمی
biochemistry
U
زیست شیمی
biological
U
زیست شناختی
biogenesis
U
زیست زاد
biogenetic
U
زیست زادی
biogenic
U
زیست زاییده
biogenosphere
U
زیست کره
biology
U
زیست شناسی
worked
U
زیست عمل
work
U
زیست عمل
biochemists
U
زیست شیمیدان
biosphere
U
فضای زیست
biologism
U
زیست شناسی
biotype
U
زیست گروه
modus vivendi
U
شیوه زیست
existences
U
زیست موجودیت
libidos
U
زیست مایه
libido
U
زیست مایه
biomechanics
U
زیست مکانیک
viability
U
زیست پذیری
subsistence
U
مربوط به زیست
subsistence
U
وسایل زیست
biometrics
U
زیست سنجی
biometrics
U
زیست سنجش
biometry
U
زیست سنجی
biopolymer
U
زیست بسپار
biospher
U
زیست کره
biome
U
زیست بوم
biome
U
اقلیم زیست
settlements
U
زیست گاه
settlement
U
زیست گاه
existence
U
زیست موجودیت
bioluminescence
U
زیست تابی
biogenosphere
U
زیست سپهر
biomass
U
زیست توده
biosphere
U
زیست کره
biologist
U
زیست شناس
biological chemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
environmentalists
U
محیط زیست شناس
environmentalists
U
محیط زیست گرا
biochemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
viable
U
زیست پذیر ماندنی
biodegradable
U
زیست تجزیه پذیر
human biometric
U
زیست سنجی انسانی
environmental protection
U
حفاظت محیط زیست
environmentalist
U
محیط زیست شناس
amylum
U
نشاسته
[زیست شیمی]
eco-tech
U
فناوری زیست بوم
eco-technology
U
فناوری زیست بوم
environmentalist
U
محیط زیست گرا
life zone
U
منطقه زیست شناسی
biologism
U
زیست شناختی نگری
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
proclimax
U
منطقه زیست جانوریاگیاهی
environmental impact
U
نشانزد زیست محیطی
limnic
U
زیست کننده در اب شیرین
psychobiology
U
روانشناسی زیست شناختی
limnetic
U
زیست کننده در اب شیرین
biocid
U
زیست کش مانع حیات
bioclimatology
U
زیست اقلیم شناسی
environmentalism
U
محیط زیست گرایی
saltwater
U
زیست کننده در اب شور
limicoline
U
زیست کننده درساحل
fluvial
U
زیست کننده در رودخانه
geobiology
U
زمین زیست شناسی
biological control
U
کنترل زیست شناختی
lacustrine
U
زیست کننده دردریاچه
stenobathic
U
درعمق کم زیست کننده
environmentalism
U
محیط زیست شناسی
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
biochemical catalyst
U
کاتالیزور زیست شیمیایی
biochron
U
زیست زمان جانداران
biomass pyramid
U
هرم زیست توده
coexistent
U
باهم زیست کننده
environmental benefit
U
فواید زیست محیطی
phenology
U
زیست پدیده شناسی
saxatile
U
درسنگ زیست کننده یا روییده
mesarch
U
زیست کننده درناحیه مرطوب
to be parasitic
[on]
U
انگلی شدن
[زیست شناسی]
limnologist
U
زیست شناس جانوران اب شیرین
to be parasitic
[on]
U
پارازیتی شدن
[زیست شناسی]
may fly
U
حشرهای که یک روز زیست میکند
biologic
U
زیست شناسی معرفت الحیات
host organism
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
host
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
xerophile
U
قابل زیست در محیطهای خشک
bio-
U
پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
live-in
U
زیست کننده در محل کار
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
bionic
U
وابسته به زیست سازه شناسی
xerophilous
U
قابل زیست درمحیطهای خشک
biomass feedstock
U
مواد اولیه زیست توده
gene analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com