Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
radiant
U
شعاع گستر درخشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinoid
U
دارای شعاع مانند شعاع
retrograde
U
پس گستر
stroma
U
گستر
retroactive inhibition
U
بازداری پس گستر
seiner
U
دام گستر
volume expander
U
صوت گستر
recumbent
U
برزمین گستر
retrograde amnesia
U
یادزدودگی پس گستر
proactive inhibition
U
بازداری پیش گستر
groundswell
U
جنبش تند گستر
anterograde amnesia
U
یاد زدودگی پیش گستر
groundswell
U
موج تند گستر عقیدتی
point of no return
U
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest
U
شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
National Center for Supercomputing Applications
U
سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
lightsome
U
درخشان
fulgid
U
درخشان
luminiferous
U
درخشان
fulgent
U
درخشان
florestant
U
درخشان در شب
eyebright
U
درخشان
shining
U
درخشان
brilliancy
U
درخشان
beamy
U
درخشان
stellar
U
درخشان
ablaze
درخشان
mirror finish
U
درخشان
luminescent
U
درخشان
shiner
U
درخشان
glitzier
U
درخشان
glitziest
U
درخشان
luminous
U
درخشان
gloss
U
درخشان
glitzy
U
درخشان
glaring
U
درخشان
bright
U
درخشان
brighter
U
درخشان
prismatic
U
درخشان
brightest
U
درخشان
refulgent
U
درخشان
glittery
U
درخشان
luminously
U
بطور درخشان
starry
U
درخشان معروف
adamantine
U
سخت و درخشان
semigloss
U
نیمه درخشان
lumine
U
درخشان کردن
bertha
U
درخشان روشن
luciferous
U
شب تاب درخشان
glisteningly
U
بطور درخشان
shiny
U
افتابی درخشان
irradiating
U
درخشان کردن
irradiates
U
درخشان کردن
meteoric
U
درخشان وزودگذر
irradiated
U
درخشان کردن
irradiate
U
درخشان کردن
lucid
U
واضح درخشان
phosphorescent
U
شب تاب درخشان
brilliant
U
بسیار درخشان
beaming
U
درخشان پرتودار
brilliantly
U
بطور درخشان
illustrious
U
درخشان ممتاز
bright
U
درخشان تابان
brighter
U
درخشان تابان
brilliant
U
الماس درخشان
sparklers
U
گوهر درخشان
sparkler
U
گوهر درخشان
brightest
U
درخشان تابان
brightest
U
درخشان بدون روکش
brilliancy
U
بازی درخشان شطرنج
brighter
U
درخشان بدون روکش
giant star
U
ستاره بزرگ و درخشان
bright
U
درخشان بدون روکش
star sapphire
U
یاقوت کبود درخشان
brighten
U
زرنگ کردن درخشان شدن
brightened
U
زرنگ کردن درخشان شدن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
soiuthern cross
U
چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
brightens
U
زرنگ کردن درخشان شدن
brightening
U
زرنگ کردن درخشان شدن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
blazes
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
blazed
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
blaze
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
rayless
U
بی شعاع
beam
U
شعاع
beams
U
شعاع
ray
U
شعاع
radius of curvature
U
شعاع خم
radius
U
شعاع
high beam
U
نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
radius of giration
U
شعاع چرخش
radially
U
شعاع وار
radial of a well
U
شعاع یک چاه
stellate
U
شعاع دار
triradiate
U
دارای سه شعاع
nuclear radius
U
شعاع هسته
radius of intrados
U
شعاع درونسو
mean radius
U
شعاع میانه
main beam
U
شعاع اصلی
radius vector
U
شعاع حامل
effective radius
U
شعاع موثر
radiometer
U
شعاع سنج
radius gage
U
شابلون شعاع
radius of a well
U
شعاع یک چاه
radius of extrados
U
شعاع برونسو
radius of curvature
U
شعاع خمیدگی
radius of curvature
U
شعاع انحناء
schwarzschild radius
U
شعاع شوارتزشیلد
radius of curvatupe
U
شعاع انحناء
within a radius of .kilometre
U
تا شعاع 6 کیلومتر
semidiameter
U
شعاع دایره
radius of action
U
شعاع عمل
short swing
U
پیچهای با شعاع کم
radius of giration
U
شعاع ژیراسیون
radius of influence
U
شعاع تاثیر
radius of action
U
شعاع اثر
covalent radius
U
شعاع کووالانسی
image ray
U
شعاع تصویر
hydraulic radius
U
شعاع هیدرولیک
an incident ray
U
شعاع ساقط
radius of gyration
U
شعاع چرخش
gyoradius
U
شعاع چرخش
atomic radius
U
شعاع اتم
atomic radius
U
شعاع اتمی
average radius
U
شعاع میانه
electron beam
U
شعاع الکترون
average radius
U
شعاع میانگاه
short range
U
با شعاع عمل کم
short-range
U
با شعاع عمل کم
casualty radius
U
شعاع تلفات
corner radius
U
شعاع کنج
light beam
U
شعاع نور
radiates
U
شعاع افکندن
radiating
U
شعاع افکندن
light ray
U
شعاع نور
bohr radius
U
شعاع بور
radiated
U
شعاع افکندن
ionic ray
U
شعاع یونی
ionic radius
U
شعاع یونی
radiate
U
شعاع افکندن
radius
U
شعاع عملیات
radius
U
شعاع دایره
casualty radius
U
شعاع تولید تلفات
sea room
U
شعاع مانور دریایی
searchlight sonar
U
سونار شعاع باریک
wood ray
U
شعاع اوندی چوبی
radius of convergence
U
شعاع همگرایی
[ریاضی]
very short
U
شعاع عمل خیلی کم
damage radius
U
شعاع منطقه خسارت
very long
U
شعاع عمل زیاد
van der waals radius
U
شعاع وان در والس
double beam
U
شعاع مضاعف نور
medium range
U
با شعاع عمل متوسط
intermediate range
U
با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
pencilled
U
پرتوی شعاع دار
light beam recorder
U
ثبات شعاع نور
effective radius of a well
U
شعاع موثر چاه
damage radius
U
شعاع خطر مین
light ray bending
U
انحراف شعاع نور
destruction radius
U
شعاع تخریب مین
long distance
U
با شعاع عمل زیاد طولانی
cruising range
U
شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pencil beam
U
شعاع نور بسیار باریک
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
long-distance
U
با شعاع عمل زیاد طولانی
pi
U
نسبت پیرامون به شعاع دایره
sea room
U
شعاع عمل دریایی ازاد
vectors
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose
U
دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
spherical coordinate system
[with constant radius]
U
دستگاه مختصات کروی
[با شعاع ثابت]
supporting range
U
شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vectorial
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
glare
U
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glares
U
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glared
U
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
angle of incidence
U
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
flame tree
U
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
intruders
U
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder
U
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
burn in
U
علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
ranges
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope
U
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
ogive
U
شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration
U
شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
beams
U
عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
minimum range
U
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beam
U
عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
court style
U
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
hydraulic radius
U
شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
blips
U
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blip
U
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
paper white monitor
U
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com