Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hydraulic radius
U
شعاع هیدرولیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinoid
U
دارای شعاع مانند شعاع
hydraulic jump
U
جهش هیدرولیک
dihydric alcohol
U
دی هیدرولیک الکل
cabbaging press
U
پرس هیدرولیک
hydraulic gradient
U
شیب هیدرولیک
hydraulic jump
U
پرش هیدرولیک
hydrulic engineering
U
مهندسی هیدرولیک
hydraulics of open channals
U
هیدرولیک کیالها
hydraulic system
U
سیستم هیدرولیک
hydraulics
U
علم هیدرولیک
hydraulics
U
درس هیدرولیک
hydraulics
U
هیدرولیک مکانیک مایعات
hydraulics of open channals
U
هیدرولیک کانالهای روباز
hydraulic
U
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
point of no return
U
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest
U
شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
water power utilization
U
کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
radius
U
شعاع
radius of curvature
U
شعاع خم
beams
U
شعاع
rayless
U
بی شعاع
ray
U
شعاع
beam
U
شعاع
light beam
U
شعاع نور
light ray
U
شعاع نور
triradiate
U
دارای سه شعاع
stellate
U
شعاع دار
ionic ray
U
شعاع یونی
ionic radius
U
شعاع یونی
image ray
U
شعاع تصویر
within a radius of .kilometre
U
تا شعاع 6 کیلومتر
radius of extrados
U
شعاع برونسو
schwarzschild radius
U
شعاع شوارتزشیلد
semidiameter
U
شعاع دایره
corner radius
U
شعاع کنج
mean radius
U
شعاع میانه
nuclear radius
U
شعاع هسته
radius of curvature
U
شعاع انحناء
radius of curvature
U
شعاع خمیدگی
radius of giration
U
شعاع چرخش
radius of curvatupe
U
شعاع انحناء
short swing
U
پیچهای با شعاع کم
radius of giration
U
شعاع ژیراسیون
radius of action
U
شعاع اثر
radius of influence
U
شعاع تاثیر
radius of action
U
شعاع عمل
radius of intrados
U
شعاع درونسو
radius vector
U
شعاع حامل
radius of a well
U
شعاع یک چاه
radius gage
U
شابلون شعاع
radiometer
U
شعاع سنج
radially
U
شعاع وار
radial of a well
U
شعاع یک چاه
main beam
U
شعاع اصلی
short range
U
با شعاع عمل کم
bohr radius
U
شعاع بور
radius
U
شعاع دایره
average radius
U
شعاع میانگاه
average radius
U
شعاع میانه
atomic radius
U
شعاع اتمی
atomic radius
U
شعاع اتم
an incident ray
U
شعاع ساقط
radius
U
شعاع عملیات
radiating
U
شعاع افکندن
radiates
U
شعاع افکندن
radiated
U
شعاع افکندن
radiate
U
شعاع افکندن
short-range
U
با شعاع عمل کم
casualty radius
U
شعاع تلفات
electron beam
U
شعاع الکترون
effective radius
U
شعاع موثر
covalent radius
U
شعاع کووالانسی
radius of gyration
U
شعاع چرخش
gyoradius
U
شعاع چرخش
van der waals radius
U
شعاع وان در والس
searchlight sonar
U
سونار شعاع باریک
pencilled
U
پرتوی شعاع دار
radiant
U
شعاع گستر درخشان
effective radius of a well
U
شعاع موثر چاه
light beam recorder
U
ثبات شعاع نور
very short
U
شعاع عمل خیلی کم
very long
U
شعاع عمل زیاد
double beam
U
شعاع مضاعف نور
destruction radius
U
شعاع تخریب مین
light ray bending
U
انحراف شعاع نور
casualty radius
U
شعاع تولید تلفات
medium range
U
با شعاع عمل متوسط
radius of convergence
U
شعاع همگرایی
[ریاضی]
sea room
U
شعاع مانور دریایی
damage radius
U
شعاع خطر مین
intermediate range
U
با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
wood ray
U
شعاع اوندی چوبی
damage radius
U
شعاع منطقه خسارت
cruising range
U
شعاع عمل هواپیما یا کشتی
sea room
U
شعاع عمل دریایی ازاد
long-distance
U
با شعاع عمل زیاد طولانی
pi
U
نسبت پیرامون به شعاع دایره
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
long distance
U
با شعاع عمل زیاد طولانی
pencil beam
U
شعاع نور بسیار باریک
supporting range
U
شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
spherical coordinate system
[with constant radius]
U
دستگاه مختصات کروی
[با شعاع ثابت]
vectorial
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose
U
دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vectors
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence
U
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders
U
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder
U
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranges
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope
U
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ogive
U
شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration
U
شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
minimum range
U
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beam
U
عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beams
U
عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
hydraulic radius
U
شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style
U
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com