Perdic | شعاع مضاعف نور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 192 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	double beam U	شعاع مضاعف نور

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	actinoid U	دارای شعاع مانند شعاع
	downstream radius of crest U	شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
	point of no return U	نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
	bilateral U	مضاعف
	duplex U	مضاعف
	doubled U	مضاعف
	multiple U	مضاعف
	doubled up U	مضاعف
	duplexes U	مضاعف
	double line U	خط مضاعف
	double precision U	مضاعف
	double U	مضاعف
	birefringence U	انکسار مضاعف
	birefringence U	شکست مضاعف
	double refraction U	انکسار مضاعف
	double refraction U	شکست مضاعف
	double salt U	نمک مضاعف
	binary U	جفتی مضاعف
	doubled columns U	ستونهای مضاعف
	double word U	کلمه مضاعف
	double taxation U	مالیات مضاعف
	double salt U	ملح مضاعف
	bilateral observation U	دیدبانی مضاعف
	double bond U	اتصال مضاعف
	double punch U	منگنه مضاعف
	double junction U	اتصال مضاعف
	double image U	تصویر مضاعف
	double length U	با طول مضاعف
	double diode U	دیود مضاعف
	double density U	تراکم مضاعف
	double density U	چگالی مضاعف
	double decomposition U	تجزیه مضاعف
	double dissociation U	گسست مضاعف
	double cropping U	کشت مضاعف
	double counting U	محاسبه مضاعف
	double length U	طول مضاعف
	double blowing U	دمش مضاعف
	double beam U	پرتو مضاعف
	double alternation U	تناوب مضاعف
	double precision U	دقت مضاعف
	double lead screw U	حلزونی مضاعف
	dual density U	تراکم مضاعف
	double U	مضاعف نمودن
	dual nationality U	تابعیت مضاعف
	duplex computer U	کامپیوتر مضاعف
	duplex console U	پیشانه مضاعف
	duplexing U	مضاعف سازی
	duplexing U	مضاعف کردن
	fiddle blocks U	قرقره مضاعف
	peak to peak voltage U	ولتاژ مضاعف
	two throw ladder U	پلکان مضاعف
	doubled U	مضاعف نمودن
	doubleword U	کلمه مضاعف
	doubliy U	بطور مضاعف
	doubly linked U	با پیوند مضاعف
	doubled up U	مضاعف نمودن
	double density recording U	ضبط تراکم مضاعف
	doubled pawns U	پیادهای مضاعف شطرنج
	double blind method U	روش بی نام مضاعف
	double contact lamp U	لامپ با اتصال مضاعف
	double entry U	دفتر داری مضاعف
	electrical double layer U	لایه مضاعف الکتریکی
	double limiter U	محدود کننده مضاعف
	double tape U	نوار مساحی مضاعف
	double linked list U	لیست پیوندی مضاعف
	double taxation U	مالیات بندی مضاعف
	double triode U	لامپ تریود مضاعف
	double irradiation technique U	روش تاباندن مضاعف
	double piston engine U	موتور پیستون مضاعف
	double hardening U	سخت گردانی مضاعف
	oversrike U	چاپ مضاعف دخشه
	ray U	شعاع
	rayless U	بی شعاع
	beams U	شعاع
	radius U	شعاع
	radius of curvature U	شعاع خم
	beam U	شعاع
	double two high rolling mill U	دستگاه نورد مضاعف دوبل
	addend U	عدد مضاعف عددافزوده شده
	double filament lamp U	لامپ رشتهای با فیلامان مضاعف
	alum U	سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
	main beam U	شعاع اصلی
	light ray U	شعاع نور
	light beam U	شعاع نور
	radius vector U	شعاع حامل
	ionic ray U	شعاع یونی
	ionic radius U	شعاع یونی
	image ray U	شعاع تصویر
	radius of action U	شعاع اثر
	hydraulic radius U	شعاع هیدرولیک
	schwarzschild radius U	شعاع شوارتزشیلد
	radius of gyration U	شعاع چرخش
	gyoradius U	شعاع چرخش
	within a radius of .kilometre U	تا شعاع 6 کیلومتر
	short-range U	با شعاع عمل کم
	electron beam U	شعاع الکترون
	mean radius U	شعاع میانه
	radius of curvature U	شعاع انحناء
	radius of curvatupe U	شعاع انحناء
	radius of action U	شعاع عمل
	radius of a well U	شعاع یک چاه
	radius gage U	شابلون شعاع
	radiometer U	شعاع سنج
	radially U	شعاع وار
	radial of a well U	شعاع یک چاه
	radius of extrados U	شعاع برونسو
	radius of giration U	شعاع چرخش
	radius of giration U	شعاع ژیراسیون
	short range U	با شعاع عمل کم
	radius of influence U	شعاع تاثیر
	nuclear radius U	شعاع هسته
	radius of intrados U	شعاع درونسو
	radiate U	شعاع افکندن
	bohr radius U	شعاع بور
	covalent radius U	شعاع کووالانسی
	radiates U	شعاع افکندن
	corner radius U	شعاع کنج
	an incident ray U	شعاع ساقط
	casualty radius U	شعاع تلفات
	atomic radius U	شعاع اتم
	atomic radius U	شعاع اتمی
	average radius U	شعاع میانه
	average radius U	شعاع میانگاه
	radius of curvature U	شعاع خمیدگی
	radius U	شعاع عملیات
	radius U	شعاع دایره
	effective radius U	شعاع موثر
	triradiate U	دارای سه شعاع
	stellate U	شعاع دار
	short swing U	پیچهای با شعاع کم
	semidiameter U	شعاع دایره
	radiated U	شعاع افکندن
	radiating U	شعاع افکندن
	casualty radius U	شعاع تولید تلفات
	radius of convergence U	شعاع همگرایی [ریاضی]
	destruction radius U	شعاع تخریب مین
	damage radius U	شعاع منطقه خسارت
	damage radius U	شعاع خطر مین
	effective radius of a well U	شعاع موثر چاه
	pencilled U	پرتوی شعاع دار
	radiant U	شعاع گستر درخشان
	sea room U	شعاع مانور دریایی
	searchlight sonar U	سونار شعاع باریک
	intermediate range U	با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
	van der waals radius U	شعاع وان در والس
	light beam recorder U	ثبات شعاع نور
	light ray bending U	انحراف شعاع نور
	very long U	شعاع عمل زیاد
	very short U	شعاع عمل خیلی کم
	wood ray U	شعاع اوندی چوبی
	medium range U	با شعاع عمل متوسط
	iceland spar U	کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
	polyene U	ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
	sea room U	شعاع عمل دریایی ازاد
	long-distance U	با شعاع عمل زیاد طولانی
	long distance U	با شعاع عمل زیاد طولانی
	pencil beam U	شعاع نور بسیار باریک
	pi U	نسبت پیرامون به شعاع دایره
	cruising range U	شعاع عمل هواپیما یا کشتی
	visibility range U	شعاع عمل دیدبانی یا دید
	vectorial U	شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
	vectors U	شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
	vector U	شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
	supporting range U	شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
	isodose U	دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
	spherical coordinate system [with constant radius] U	دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
	angle of incidence U	زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
	double buffering U	روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
	intruder U	هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
	intruders U	هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
	ranges U	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
	range U	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
	ranged U	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
	glideslope U	شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
	bend allowance U	فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
	multipe expansion of credit U	استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
	ogive U	شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
	bilateral spotting U	دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
	radius of integration U	شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
	multiple U	مضاعف چند ردیفه چند لولهای
	beam U	عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
	minimum range U	حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
	beams U	عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
	doubled up U	مضاعف کردن دولا کردن
	double U	مضاعف کردن دولا کردن
	doubled U	مضاعف کردن دولا کردن
	duodide U	دیود مضاعف دیود دوبل
	hydraulic radius U	شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
	court style U	سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
	bight U	حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
	scitovsky double criterion U	معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی