English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sea room U شعاع مانور دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
williamson turn U نوعی مانور دریایی
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
ease of movement U مانور
shunting U مانور
maneuver U مانور
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
plan of maneuver U طرح مانور
exercises U مانور نظامی
umpire U داور مانور
umpired U داور مانور
umpires U داور مانور
umpiring U داور مانور
ship handling U مانور با کشتی
exercised U مانور نظامی
exercise U مانور نظامی
maneuvering board U لوحه مانور
maneuverability U قابلیت مانور
maneuver and fire U اتش و مانور
joint exercise U مانور مشترک
free maneuver U مانور ازاد
fire and maneuver U اتش و مانور
exercise term U عنوان مانور
exercise commander U فرمانده مانور
combat exercise U مانور جنگی
scheme of maneuver U طرح مانور
mass of maneuver U حجم مانور
handles U مانور کردن
handle U مانور کردن
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
exercise code word U رمز عملیات مانور
bump and run U نوعی مانور دفاعی
maneuvres U طرح کردن مانور
bump and go U نوعی مانور دفاعی
maneuvring U طرح کردن مانور
manoeuvre U طرح کردن مانور
manoeuvred U طرح کردن مانور
manoeuvres U طرح کردن مانور
manoeuvring U طرح کردن مانور
out maneuver U تفوق جستن در مانور
quartermaster's notebook U دفتر مانور ناو
controlled exercise U مانور کنترل شده
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
map maneuver U مانور روی نقشه
maneuvred U طرح کردن مانور
wishbones U نوعی طرح مانور
tight t U طرح اصلی مانور تی
wishbone t U نوعی طرح مانور
wishbone U نوعی طرح مانور
ray U شعاع
rayless U بی شعاع
radius of curvature U شعاع خم
radius U شعاع
beam U شعاع
beams U شعاع
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
maneuvering board U تابلوی نمایش مانور ناوها
pilot rudder U تیغه سکان مانور ناو
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
ease of movement U سهولت حرکت راحتی مانور
ground game U روش استفاده از مانور دویدن
flying wedge U نوعی مانور تهاجمی قدیمی
manoeuvred U مشق کردن مانور دادن
maneuvres U مشق کردن مانور دادن
manoeuvring U مشق کردن مانور دادن
manoeuvres U مشق کردن مانور دادن
maneuvring U مشق کردن مانور دادن
maneuvred U مشق کردن مانور دادن
manoeuvre U مشق کردن مانور دادن
radius U شعاع دایره
radius of action U شعاع عمل
nuclear radius U شعاع هسته
radius of a well U شعاع یک چاه
radius gage U شابلون شعاع
radius U شعاع عملیات
radiometer U شعاع سنج
radially U شعاع وار
mean radius U شعاع میانه
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radiates U شعاع افکندن
radius of action U شعاع اثر
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
radius of influence U شعاع تاثیر
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of extrados U شعاع برونسو
radius of curvature U شعاع خمیدگی
short range U با شعاع عمل کم
short-range U با شعاع عمل کم
radius of intrados U شعاع درونسو
radius vector U شعاع حامل
radius of curvature U شعاع انحناء
radial of a well U شعاع یک چاه
radius of giration U شعاع چرخش
radiate U شعاع افکندن
radius of curvatupe U شعاع انحناء
radiated U شعاع افکندن
radiating U شعاع افکندن
casualty radius U شعاع تلفات
ionic radius U شعاع یونی
image ray U شعاع تصویر
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
gyoradius U شعاع چرخش
electron beam U شعاع الکترون
effective radius U شعاع موثر
semidiameter U شعاع دایره
short swing U پیچهای با شعاع کم
an incident ray U شعاع ساقط
covalent radius U شعاع کووالانسی
corner radius U شعاع کنج
atomic radius U شعاع اتم
atomic radius U شعاع اتمی
average radius U شعاع میانه
average radius U شعاع میانگاه
bohr radius U شعاع بور
stellate U شعاع دار
ionic ray U شعاع یونی
light beam U شعاع نور
triradiate U دارای سه شعاع
radius of gyration U شعاع چرخش
main beam U شعاع اصلی
light ray U شعاع نور
feints U نوعی درو در خرک مانور انفعالی
feinting U نوعی درو در خرک مانور انفعالی
wingover U مانور بانیم چرخش یا نیم دایره
clamp anf rake U مانور برای کنترل گوی درمواجه
feinted U نوعی درو در خرک مانور انفعالی
drift U مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
deropement U مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
drifted U مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifting U مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifts U مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
garryowen U مانور مهاجمی بافرستادن توپ هوایی
feint U نوعی درو در خرک مانور انفعالی
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
double beam U شعاع مضاعف نور
destruction radius U شعاع تخریب مین
casualty radius U شعاع تولید تلفات
damage radius U شعاع منطقه خسارت
damage radius U شعاع خطر مین
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
wood ray U شعاع اوندی چوبی
radiant U شعاع گستر درخشان
medium range U با شعاع عمل متوسط
light beam recorder U ثبات شعاع نور
light ray bending U انحراف شعاع نور
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
very long U شعاع عمل زیاد
van der waals radius U شعاع وان در والس
pencilled U پرتوی شعاع دار
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
very short U شعاع عمل خیلی کم
audible U تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
submarine U مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
progressive U مانور با گذاشتن پای ازاد جلوپای اسکیت
submarines U مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
sleds U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sled U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com