English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radius U شعاع عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
radius of curvature U شعاع خم
ray U شعاع
radius U شعاع
beam U شعاع
rayless U بی شعاع
beams U شعاع
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
semidiameter U شعاع دایره
nuclear radius U شعاع هسته
radius of a well U شعاع یک چاه
casualty radius U شعاع تلفات
radius of curvatupe U شعاع انحناء
average radius U شعاع میانه
radially U شعاع وار
radiometer U شعاع سنج
radius gage U شابلون شعاع
short-range U با شعاع عمل کم
radiating U شعاع افکندن
radiates U شعاع افکندن
radius of action U شعاع اثر
radius of action U شعاع عمل
main beam U شعاع اصلی
bohr radius U شعاع بور
light ray U شعاع نور
short swing U پیچهای با شعاع کم
short range U با شعاع عمل کم
stellate U شعاع دار
image ray U شعاع تصویر
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
mean radius U شعاع میانه
radial of a well U شعاع یک چاه
radius of intrados U شعاع درونسو
average radius U شعاع میانگاه
radiate U شعاع افکندن
radiated U شعاع افکندن
ionic radius U شعاع یونی
ionic ray U شعاع یونی
gyoradius U شعاع چرخش
electron beam U شعاع الکترون
corner radius U شعاع کنج
effective radius U شعاع موثر
radius of extrados U شعاع برونسو
covalent radius U شعاع کووالانسی
an incident ray U شعاع ساقط
radius of curvature U شعاع خمیدگی
light beam U شعاع نور
radius of giration U شعاع چرخش
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius U شعاع دایره
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
radius of influence U شعاع تاثیر
radius of gyration U شعاع چرخش
triradiate U دارای سه شعاع
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radius vector U شعاع حامل
radius of curvature U شعاع انحناء
atomic radius U شعاع اتم
atomic radius U شعاع اتمی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
very long U شعاع عمل زیاد
very short U شعاع عمل خیلی کم
sea room U شعاع مانور دریایی
damage radius U شعاع منطقه خسارت
wood ray U شعاع اوندی چوبی
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
double beam U شعاع مضاعف نور
pencilled U پرتوی شعاع دار
light ray bending U انحراف شعاع نور
casualty radius U شعاع تولید تلفات
damage radius U شعاع خطر مین
medium range U با شعاع عمل متوسط
radiant U شعاع گستر درخشان
destruction radius U شعاع تخریب مین
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
light beam recorder U ثبات شعاع نور
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
van der waals radius U شعاع وان در والس
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beams U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beam U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
hydraulic radius U شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
op U عملیات
treatment U عملیات
operations U عملیات
operation U عملیات
treatments U عملیات
operation overlay U کالک عملیات
phase U مرحله عملیات
phases U مرحله عملیات
preliminary treatment U عملیات مقدماتی
operation map U نقشه عملیات
phased U مرحله عملیات
plan of action U طرح عملیات
subversive U عملیات براندازی
flow charts U شمای عملیات
offensives U عملیات افندی
offensive U عملیات افندی
counter espionage U عملیات ضدجاسوسی
closing U خاتمه عملیات
actions U عملیات جنگی
counter-espionage U عملیات ضدجاسوسی
earthworks U عملیات خاکی
sabotaging U عملیات تخریبی
sabotages U عملیات تخریبی
sabotaged U عملیات تخریبی
operating program U برنامه عملیات
sabotage U عملیات تخریبی
operation manager U مدیر عملیات
operation center U مرکز عملیات
subversives U عملیات براندازی
delaying U عملیات تاخیری
manual operation U عملیات دستی
delays U عملیات تاخیری
process chart U نقشه عملیات
pseudooperation U شبه عملیات
psychological operations U عملیات روانی
action deferred U تامل در عملیات
actions U جنگ عملیات
air operations U عملیات هوایی
limiting operation U عملیات محدودکننده
logical operations U عملیات منطقی
offence U عملیات تعرضی
offence U عملیات افندی
offenses U عملیات تعرضی
action U جنگ عملیات
delay U عملیات تاخیری
hostility U عملیات خصمانه
operationally ready U حاضر به عملیات
flow chart U شمای عملیات
operations personal U پرسنل عملیات
operations research U تحقیق در عملیات
operations room U اتاق عملیات
over the beach operations U عملیات ساحلی
over the beach operations U عملیات کرانهای
parallel operation U عملیات موازی
action U عملیات جنگی
night operations U عملیات شبانه
nature of the operation U ماهیت عملیات
phasing U مراحل عملیات
airborne battlefield U عملیات هوابرد
hostilities U عملیات خصمانه
offenses U عملیات افندی
harassing actions U عملیات ایذایی
surface treatment U عملیات سطحی
synchronous operation U عملیات همزمان
heat treatment U عملیات حرارتی
scope U منظور از عملیات
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com