English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
destruction radius U شعاع تخریب مین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
destruction site U منطقه تخریب مهمات محل تخریب
underwater demolition U تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
degradation U تخریب
fail soft U تخریب
rupture U تخریب
ruptures U تخریب
rupturing U تخریب
destroyed U تخریب شد
destruction U تخریب
vandalism U تخریب
demolition U تخریب
ruination U تخریب
demolitions U تخریب
criminal damage U تخریب جزائی
destruction radius U حداکثرشعاع تخریب
demolished U تخریب کردن
demolishing U تخریب کردن
demolishes U تخریب کردن
destruct system U سیستم تخریب
cratering charge U خرج تخریب
fail-safe U تخریب امن
fail safe U تخریب امن
demolition belt U نوار تخریب
subversion U انهدام تخریب
demolition kit U جعبه تخریب
demolition target U هدف تخریب
destruct U تخریب کردن
destruction fire U تیر تخریب
destruction site U منطقه تخریب
rupturing U تخریب کردن
fail soft U تخریب تدریجی
ruptures U تخریب کردن
rupture U تخریب کردن
demolish U تخریب کردن
underwater demolition U تخریب زیرابی
rubble hard core U مصالح تخریب
rheodestruction U تخریب جریان
bomb disposal U تخریب بمب
demolitions U تخریب کردن
oxidative degradation U تخریب اکسایشی
destructivity U قدرت تخریب
destructor U تخریب کننده
hard core U مصالح تخریب
demolition U تخریب کردن
concussion detonation U خرج اماده به تخریب
demoralization U تخریب روحیه کردن
concussion detonation U خرج تخریب ضربتی
vasto U حکم یا دستور تخریب
demolition belt U کمربند تخریب منطقهای
demolition firing party U گروه مسئول تخریب
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
destruction area U منطقه تخریب مهمات
dismantling shot U تیر تخریب کننده
radius of curvature U شعاع خم
rayless U بی شعاع
radius U شعاع
ray U شعاع
beam U شعاع
beams U شعاع
petard U خرج تخریب دیواره و پایه پل
xylotomous U دارای قابلیت تخریب چوب
destroyed U ازبین رفت تخریب شده
short range U با شعاع عمل کم
gyoradius U شعاع چرخش
radius of curvature U شعاع خمیدگی
radius of extrados U شعاع برونسو
electron beam U شعاع الکترون
radius of giration U شعاع چرخش
effective radius U شعاع موثر
radius of intrados U شعاع درونسو
ionic radius U شعاع یونی
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of influence U شعاع تاثیر
short-range U با شعاع عمل کم
radius of gyration U شعاع چرخش
light ray U شعاع نور
radiometer U شعاع سنج
radius gage U شابلون شعاع
radius of a well U شعاع یک چاه
nuclear radius U شعاع هسته
radius of action U شعاع عمل
radius of action U شعاع اثر
mean radius U شعاع میانه
main beam U شعاع اصلی
light beam U شعاع نور
radius of curvatupe U شعاع انحناء
ionic ray U شعاع یونی
radius of curvature U شعاع انحناء
radial of a well U شعاع یک چاه
image ray U شعاع تصویر
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
radially U شعاع وار
radius vector U شعاع حامل
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
average radius U شعاع میانگاه
stellate U شعاع دار
triradiate U دارای سه شعاع
radius U شعاع دایره
bohr radius U شعاع بور
casualty radius U شعاع تلفات
covalent radius U شعاع کووالانسی
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
corner radius U شعاع کنج
average radius U شعاع میانه
atomic radius U شعاع اتمی
radius U شعاع عملیات
an incident ray U شعاع ساقط
semidiameter U شعاع دایره
short swing U پیچهای با شعاع کم
radiate U شعاع افکندن
radiated U شعاع افکندن
radiates U شعاع افکندن
radiating U شعاع افکندن
atomic radius U شعاع اتم
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
inert ammunition U مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
countermine U سیستم تخریب مین به طور خودکار
cratering charge U خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
damage radius U شعاع منطقه خسارت
double beam U شعاع مضاعف نور
very short U شعاع عمل خیلی کم
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
sea room U شعاع مانور دریایی
radiant U شعاع گستر درخشان
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
damage radius U شعاع خطر مین
pencilled U پرتوی شعاع دار
light ray bending U انحراف شعاع نور
casualty radius U شعاع تولید تلفات
light beam recorder U ثبات شعاع نور
van der waals radius U شعاع وان در والس
wood ray U شعاع اوندی چوبی
very long U شعاع عمل زیاد
medium range U با شعاع عمل متوسط
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
charged demolition U مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
mudcapping U نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
creptation U تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
demoralizes U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
beams U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beam U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
destroying U تخریب کردن منهدم کردن
destroys U تخریب کردن منهدم کردن
destroy U تخریب کردن منهدم کردن
access procedures U روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
hydraulic radius U شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
obstructor U وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com