English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (623 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sextuplicate U شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
density U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
triplicate U سه برابر سه برابر کردن
totalitarianize U تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify U تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
parallelling U موازی کردن برابر کردن
parallels U موازی کردن برابر کردن
parallel U موازی کردن برابر کردن
parallelled U موازی کردن برابر کردن
paralleled U موازی کردن برابر کردن
paralleling U موازی کردن برابر کردن
charring U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest U تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
reduplicate U دو برابر کردن
sextuple U شش برابر کردن
doubled U دو برابر کردن
trebles U سه برابر کردن
level out U برابر کردن
eualize U برابر کردن
double U دو برابر کردن
trebling U سه برابر کردن
equalization U برابر کردن
doubled up U دو برابر کردن
par U برابر کردن
parallelize U برابر کردن
trebled U سه برابر کردن
treble U سه برابر کردن
triplex U سه برابر کردن
prallelize U برابر کردن
septuple U هفت برابر کردن
quintuplicate U پنج برابر کردن
to set off U انداختن برابر کردن
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
transmuting U تبدیل کردن
commuting U تبدیل کردن
reducing U تبدیل کردن
converts U تبدیل کردن
commutes U تبدیل کردن
commute U تبدیل کردن
transmutes U تبدیل کردن
transmuted U تبدیل کردن
transmute U تبدیل کردن
transrorm U تبدیل کردن
commuted U تبدیل کردن
to transform [into] U تبدیل کردن [به]
converting U تبدیل کردن
turns U تبدیل کردن
transforming U تبدیل کردن
to convert something into something U تبدیل کردن به
to turn something into something U تبدیل کردن به
reduce U تبدیل کردن
transformed U تبدیل کردن
transform U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
toggle U تبدیل کردن
turn U تبدیل کردن
toggles U تبدیل کردن
converted U تبدیل کردن
gear level U تبدیل کردن
scorify U تبدیل به کف کردن
reduces U تبدیل کردن
transact U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
reset U تبدیل کردن
redeploy [staff] U تبدیل کردن
transforms U تبدیل کردن
realising U تبدیل به پول کردن
verbalize U تبدیل به فعل کردن
peptonize U تبدیل به پپتن کردن
lapidify U تبدیل به سنگ کردن
acetify U تبدیل به سرکه کردن
verbalized U تبدیل به فعل کردن
aerify U تبدیل به هوا کردن
realises U تبدیل به پول کردن
realised U تبدیل به پول کردن
porcelainize U تبدیل بچینی کردن
agglutinate U تبدیل به چسب کردن
verbalizes U تبدیل به فعل کردن
realizes U تبدیل به پول کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
sugar U تبدیل به شکر کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
liquation U تبدیل باب کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
nitrates U به نیترات تبدیل کردن
nitrate U به نیترات تبدیل کردن
levers U تبدیل به اهرم کردن
interchange energy U تبدیل کردن انرژی
stencilize U تبدیل به استنسیل کردن
verbalising U تبدیل به فعل کردن
coke U تبدیل به زغال کردن
sugars U تبدیل به شکر کردن
verbalises U تبدیل به فعل کردن
verbalised U تبدیل به فعل کردن
cokes U تبدیل به زغال کردن
realizing U تبدیل به پول کردن
realize U تبدیل به پول کردن
lever U تبدیل به اهرم کردن
etherify U تبدیل به اتر کردن
marmarize U تبدیل بمرمر کردن
compartmentalized U تبدیل به اجزا کردن
forests U تبدیل به جنگل کردن
provincialize U تبدیل باستان کردن
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
capitalising U تبدیل بسرمایه کردن
incineration U تبدیل بخاکستر کردن
capitalize U تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalises U تبدیل به اجزا کردن
gasification U تبدیل کردن بگاز
gorgonize U تبدیل بسنگ کردن
saccharify U تبدیل به قند کردن
realized U تبدیل به پول کردن
capitalises U تبدیل بسرمایه کردن
pustulate U تبدیل به کورک کردن
compartmentalizing U تبدیل به اجزا کردن
vitriolize U تبدیل به زاج کردن
compartmentalised U تبدیل به اجزا کردن
forest U تبدیل به جنگل کردن
capitalised U تبدیل بسرمایه کردن
hypostatize U تبدیل بماده کردن
charr U تبدیل به زغال کردن
compartmentalising U تبدیل به اجزا کردن
prosify U تبدیل به نثر کردن
nitrogenize U تبدیل به ازت کردن
compartmentalize U تبدیل به اجزا کردن
phosphatize U تبدیل به فسفات کردن
compartmentalizes U تبدیل به اجزا کردن
ozonize U تبدیل به ازن کردن
capitalizes U تبدیل بسرمایه کردن
versify U تبدیل بنظم کردن
structuralize U تبدیل به ساختمان کردن
fluidize U تبدیل به مایع کردن
saponify U تبدیل بصابون کردن
scorify U تبدیل به تفاله کردن
ionize U تبدیل به یون کردن
reify U تبدیل بماده کردن
to change to the better U تبدیل به احسن کردن
salify U تبدیل به نمک کردن
capitalized U تبدیل بسرمایه کردن
capitalizing U تبدیل بسرمایه کردن
lignify U تبدیل به چوب کردن
verbalizing U تبدیل به فعل کردن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
nitrify U تبدیل به نمک شوره کردن
gasify U تبدیل به گاز کردن بخارکردن
decimalize U تبدیل کردن به سیستم دهدهی
actualization U تبدیل به ارزش حال کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
liquefy U گداختن تبدیل به مایع کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
negotiates U به پول نقد تبدیل کردن
liquefying U گداختن تبدیل به مایع کردن
mineralize U تبدیل بسنگ معدن کردن
liquefies U گداختن تبدیل به مایع کردن
kaolinize U تبدیل به خاک چینی کردن
liquify U گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiated U به پول نقد تبدیل کردن
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
negotiate U به پول نقد تبدیل کردن
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
liquefied U گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiating U به پول نقد تبدیل کردن
silicify U تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
sward U سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
transposes U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
arterialize U تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transpose U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
commercialization U تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
transposing U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
feudalization U عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize U تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
resinify U تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
atomizing U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com