English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abluent U شستشو دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
abstergent U شستشو دهنده ماده پاک کننده
tubber U گازر شستشو دهنده
Other Matches
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
elution U شستشو
bathed U شستشو
lixiviation U شستشو
washed U شستشو
purification U شستشو
washes U شستشو
scouring U شستشو
cleaning U شستشو
embrocation U شستشو
washing U شستشو
bathing U شستشو
ablutions U شستشو
ablution U شستشو
wash U شستشو
bath U شستشو
embrocations U شستشو
launder U شستشو
souse U شستشو
laundered U شستشو
lavation U شستشو
lotion U شستشو
lotions U شستشو
laundering U شستشو
launders U شستشو
imbathe U شستشو
leaching U شستشو
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
cleaning room U اطاق شستشو
cleaning process U فرایند شستشو
cleaning door U دریچه شستشو
rinser U شستشو کننده
wash oil U روغن شستشو
washers U شستشو کننده
acid dip U شستشو با اسید
wash out U شستشو کردن
acid leach U شستشو با اسید
to take a bath U شستشو کردن
debenzolation U شستشو با بنزول
purification U شستشو تصفیه
ablutomania U وسواس شستشو
washed U اب دادن شستشو
washed U شستشو دادن
wash U اب دادن شستشو
levigate U شستشو دادن
wash U شستشو دادن
washable U قابل شستشو
flush tank U حوضچه شستشو
embrocate U شستشو دادن
imbathe U شستشو کردن
washes U اب دادن شستشو
imbathe U شستشو دادن
washer U شستشو کننده
washes U شستشو دادن
water extraction U آبگیری [پس از شستشو]
bathe U استحمام کردن شستشو
sediment escape U ساختمانهای تخلیه و شستشو
scrubbing process U فرایند شستشو و تصفیه
bathes U استحمام کردن شستشو
rinse U با اب پاک کردن شستشو
lave U چکیدن شستشو کردن
dehydration U [آبگیری فرش پس از شستشو]
rinsed U با اب پاک کردن شستشو
rinses U با اب پاک کردن شستشو
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
wash out U محو کردن شستشو
wash off U با شستشو پاک کردن
leaching U تصفیه بوسیله شستشو
wash away U با شستشو پاک کردن
change (one's) mind <idiom> U مغز کسی را شستشو دادن
absterge U تمیز کردن شستشو دادن
shampoo U باشامپویا سرشوی شستشو دادن
shampoos U باشامپویا سرشوی شستشو دادن
back blowing U عمل شستشو و توسعه چاه
color fastness U درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
lixiviate U تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
needle bath U شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
leachate U مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
lavage U انجدان رومی شستشوی معده یازخم شستشو دادن
bleaching materiel U پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
raw wool U پشم خام [پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
sizing U آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
jogger U هل دهنده
donar U دهنده
joggers U هل دهنده
donors U دهنده
irriguous U اب دهنده
giver U دهنده
donor U دهنده
trimestr U رخ دهنده
pushers U هل دهنده
transferor U دهنده
pusher U هل دهنده
shover U هل دهنده
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
vat dyeing U رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
exhalant U بیرون دهنده
evangelic U مژده دهنده
examinee U امتحان دهنده
exhalent U بیرون دهنده
restorer U اعاده دهنده
exhibitioner U نمایش دهنده
comforters U تسلی دهنده
racing U مسابقه دهنده
voters U رای دهنده
erosive U فرسایش دهنده
erosive U سایش دهنده
evangelical U مژده دهنده
discriminator U تمیز دهنده
drawer of a bill of exchange U برات دهنده
drill master U مشق دهنده
electron donor U دهنده الکترون
eleemosynary U صدقه دهنده
elucidator U توضیح دهنده
expositor U توضیح دهنده
emancipator U رهایی دهنده
restorers U اعاده دهنده
endorser U حواله دهنده
epicritic U تمیز دهنده
permissive U اجازه دهنده
comforter U تسلی دهنده
flowerer U گیاه گل دهنده
sedates U تسکین دهنده
sedated U تسکین دهنده
formatter U شکل دهنده
frondescent U برگ دهنده
functor U انجام دهنده
gagger U فریب دهنده
reliever U رهائی دهنده
sedate U تسکین دهنده
grantor U انتقال دهنده
hurter U ازار دهنده
commanding U فرمان دهنده
shocking U تکان دهنده
sedating U تسکین دهنده
torturer U شکنجه دهنده
expander U بسط دهنده
explicator U توضیح دهنده
drawers U حواله دهنده
extender U بسط دهنده
drawers U برات دهنده
drawer U حواله دهنده
drawer U برات دهنده
extenuating U تخفیف دهنده
extenuative U تخفیف دهنده
adjudicators U فتوی دهنده
adjudicator U فتوی دهنده
torturers U شکنجه دهنده
voter U رای دهنده
exhibitive U جلوه دهنده
demonstrative U شرح دهنده
bailor U اجاره دهنده
altertive U تغییر دهنده
almsman U صدقه دهنده
briber U رشوه دهنده
bulbiferous U پیاز دهنده
fumigator U بخور دهنده
changer U تغییر دهنده
allocator U تخصیص دهنده
alleviator U تخفیف دهنده
alimentative U غذا دهنده
alimental U غذا دهنده
coadjutant U یاری دهنده
communicator U پیام دهنده
compensative U پاداش دهنده
baiter U طعمه دهنده
ameliorator U بهبود دهنده
ampliative U بسط دهنده
bailer U اجاره دهنده
assuror U اطمینان دهنده
assurer U اطمینان دهنده
assimilatory U شباهت دهنده
assignor U حواله دهنده
assigner U حواله دهنده
assentient U موافقت دهنده
appellant U استیناف دهنده
appealer U استیناف دهنده
antalgic U تسکین دهنده
annoyer U ازار دهنده
amusive U تفریح دهنده
complier U انجام دهنده
concentative U تمرکز دهنده
alienor U انتقال دهنده
achiever U انجام دهنده
decker U ارایش دهنده
decreer U حکم دهنده
delegant U حواله دهنده
deliverer U تحویل دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com