Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
needle bath
U
شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
superfine
U
دارای دانههای خیلی ریز
water butt
U
سطلیکهمخصوصجمعآوریبارانیاستکهازبام میریزد
combings
U
مویی که درشانه کردن میریزد
fall out
U
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
bull in a china shop
<idiom>
U
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
deciduous
U
گیاهی که در زمستان برگ میریزد
overshot
U
گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
noil
U
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
oaten
U
مرکب از دانههای جو
rice
U
دانههای برنج
prayer beads
U
دانههای تسبیح
measles
U
دانههای سرخک
storage granules
U
دانههای اندوزش
nissl granules
U
دانههای نیسل
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
globular seeds
U
دانههای گوی سان
granular
U
دارای دانههای ریز
bead
U
دانههای حاصل ازجوشکاری
catenary
U
چون دانههای زنجیر
beads
U
دانههای حاصل ازجوشکاری
chromogen
U
دانههای رنگی گیاهان
pruinose
U
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
moniliform
U
مثل دانههای تسبیح
to pulp coffee beans
U
دانههای قهوه را مغز کن
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
beadings
U
آراستن لباس با دانههای مروارید
beading
U
آراستن لباس با دانههای مروارید
granular snow
U
برف سفت با دانههای درشت
catenate
U
چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
coffee mills
U
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
haricot
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricots
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
Linotype
U
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
hominy grits
U
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
pulper
U
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
blizzards
U
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard
U
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
granulation
U
شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
pebrine
U
یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
wed thickness
U
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
regression rate
U
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
cleaning
U
شستشو
lotions
U
شستشو
lixiviation
U
شستشو
lotion
U
شستشو
bathing
U
شستشو
souse
U
شستشو
bath
U
شستشو
purification
U
شستشو
bathed
U
شستشو
scouring
U
شستشو
elution
U
شستشو
washed
U
شستشو
lavation
U
شستشو
wash
U
شستشو
embrocations
U
شستشو
embrocation
U
شستشو
laundering
U
شستشو
laundered
U
شستشو
launder
U
شستشو
leaching
U
شستشو
ablutions
U
شستشو
imbathe
U
شستشو
ablution
U
شستشو
washes
U
شستشو
washing
U
شستشو
launders
U
شستشو
imbathe
U
شستشو کردن
acid leach
U
شستشو با اسید
acid dip
U
شستشو با اسید
debenzolation
U
شستشو با بنزول
abluent
U
شستشو دهنده
to take a bath
U
شستشو کردن
flush tank
U
حوضچه شستشو
cleaning process
U
فرایند شستشو
cleaning room
U
اطاق شستشو
imbathe
U
شستشو دادن
water extraction
U
آبگیری
[پس از شستشو]
cleaning door
U
دریچه شستشو
rinser
U
شستشو کننده
embrocate
U
شستشو دادن
purification
U
شستشو تصفیه
ablutomania
U
وسواس شستشو
washes
U
اب دادن شستشو
washed
U
شستشو دادن
wash
U
اب دادن شستشو
wash
U
شستشو دادن
washable
U
قابل شستشو
washed
U
اب دادن شستشو
wash out
U
شستشو کردن
washers
U
شستشو کننده
wash oil
U
روغن شستشو
levigate
U
شستشو دادن
washes
U
شستشو دادن
washer
U
شستشو کننده
elutriation
U
شستشو با اب فرسایش انتخابی
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
bathe
U
استحمام کردن شستشو
bathes
U
استحمام کردن شستشو
lave
U
چکیدن شستشو کردن
dehydration
U
[آبگیری فرش پس از شستشو]
sediment escape
U
ساختمانهای تخلیه و شستشو
tubber
U
گازر شستشو دهنده
rinses
U
با اب پاک کردن شستشو
wash off
U
با شستشو پاک کردن
wash away
U
با شستشو پاک کردن
wash out
U
محو کردن شستشو
rinsed
U
با اب پاک کردن شستشو
rinse
U
با اب پاک کردن شستشو
scrubbing process
U
فرایند شستشو و تصفیه
shampoos
U
باشامپویا سرشوی شستشو دادن
back blowing
U
عمل شستشو و توسعه چاه
change (one's) mind
<idiom>
U
مغز کسی را شستشو دادن
shampoo
U
باشامپویا سرشوی شستشو دادن
absterge
U
تمیز کردن شستشو دادن
abstergent
U
شستشو دهنده ماده پاک کننده
slivers
U
دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
lixiviate
U
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
bleaching materiel
U
پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
color fastness
U
درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
leachate
U
مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
lavage
U
انجدان رومی شستشوی معده یازخم شستشو دادن
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
granulary
U
دان دان دارای دانههای ریز
raw wool
U
پشم خام
[پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
bleacher
U
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
sizing
U
آهارزنی
[گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
highly
U
خیلی
damn
U
خیلی
very little
U
خیلی کم
copious
U
خیلی
dammit
U
خیلی
ten
U
خیلی
many
U
خیلی
in large quantities
U
خیلی خیلی
villainous
U
خیلی بد
to a large extent
U
خیلی
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
for long
U
خیلی
very
U
خیلی
dumpiness
U
خیلی
far and away
U
خیلی
not a few
U
خیلی ها
routh
U
خیلی
hit bottom
<idiom>
U
خیلی پست
mad as a hornet
<idiom>
U
خیلی عصبانی
open-and-shut
U
خیلی سهل
hand and glove
U
خیلی صمیمی
hand in glove
U
خیلی نزدیک
flying high
<idiom>
U
خیلی شادوشنگول
in no time
U
خیلی زود
immensurable
U
خیلی قدیم
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
U
خیلی بادقت
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
it is very easily done
U
خیلی به اسانی
hand in glove
U
خیلی صمیمی
hand and glove
U
خیلی نزدیک
(as) old as the hills
<idiom>
U
خیلی قدیمی
tickled pink
<idiom>
U
خیلی شادوخوشحال
iam in bad
U
خیلی محتاجم
to pieces
<idiom>
U
خیلی زیاده
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
in cold blood
<idiom>
U
خیلی خونسرد
level best
U
خیلی عالی
(a) snap
<idiom>
U
خیلی ساده
really sick
U
خیلی محشر
skin and bones
<idiom>
U
خیلی لاغر
He is a loose card .
U
خیلی ول است
in seventh heaven
<idiom>
U
خیلی خوشحال
not so hot
<idiom>
U
نه خیلی خوب
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
really wicked
U
خیلی محشر
too bad
<idiom>
U
خیلی بد ،غم انگیز
rotundily
U
چاقی خیلی
pixilated
U
خیلی حساس
pianissmo
U
خیلی نرم
overstrung
U
خیلی حساس
oftentimes
U
خیلی اوقات
of vital importance
U
خیلی ضروری
once in the blue moon
U
خیلی بندرت
ritzy
U
خیلی شیک
to spread like wildfire
U
خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness
U
خیلی متکبر
thank you very much
U
خیلی متشکرم
swith
U
خیلی عظیم
raff
U
خیلی زیاد
sappy
U
خیلی احساساتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com