English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pacer U شریک نوبتی بازیگروقتی که شرکت کننده کم باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
partake U شرکت کردن شریک شدن در
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
serializer U نوبتی کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
forwarding merchant U حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
participant U شرکت کننده
entry U شرکت کننده
participants U شرکت کننده
participating U شرکت کننده
contributor U شرکت کننده
contributors U شرکت کننده
participative U شرکت کننده
participant observer U مشاهده گر شرکت کننده
supplier U شرکت تولید کننده
marathoner U شرکت کننده ماراتون
symposiast U شرکت کننده درسمپوزیم
suppliers U شرکت تولید کننده
supply company U شرکت تامین کننده
naps U بهترین شرکت کننده
nap U بهترین شرکت کننده
napped U بهترین شرکت کننده
napping U بهترین شرکت کننده
walker U شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
walkers U شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
bidder U شرکت کننده در مناقصه یامزایده
bidders U شرکت کننده در مناقصه یامزایده
crusaders U شرکت کننده درجنگهای صلیبی
merrymaker U شرکت کننده درجشن وسرور
tenderer U شرکت کننده در مناقصه یامزایده
sortie reference U تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
olympian U شرکت کننده بازیهای المپیک
crusader U شرکت کننده درجنگهای صلیبی
tenderer U شرکت کننده در مزایده یامناقصه
fleet U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
service component U نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
semi-finalist U شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
sortie number U تعداد هواپیماهای شرکت کننده در پرواز
semi-finalists U شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
fleets U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
producers U شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
producer U شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
hurdler U شرکت کننده در مسابقه پرش از مانع
pentathlete U شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
deathlete U شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
component change order U دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
attack transport U ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
camper U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
campers U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
veteran U سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
veterans U سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
off roader U شرکت کننده در مسابقه مخصوص در مسیر طولانی در زمینهای ناهموار
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
forty niner U شرکت کننده در مهاجرت سال 9481 بکالیفرنیا درجستجوی طلا
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
pcm U شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
COMPAQ U شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
chaser U مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
chasers U مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
enterprise network U شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
partner U شریک کردن شریک
partnered U شریک کردن شریک
partnering U شریک کردن شریک
yokefellow U شریک شریک زندگی
partners U شریک کردن شریک
shot putters U شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putter U شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
serial U نوبتی
typic U نوبتی
serials U نوبتی
tyupical U نوبتی
periodic U نوبتی
paroxysmal U نوبتی
periodical U نوبتی
generic U که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
rotational post U شغل نوبتی
serial operation U عمل نوبتی
serial access U دستیابی نوبتی
serial subtractor U کاهشگر نوبتی
shifted U نوبتی استعداد
shifts U نوبتی استعداد
serial adder U افزایشگر نوبتی
henotheism U توحید نوبتی
serial storage U انباره نوبتی
serial processing U پردازش نوبتی
shift U نوبتی استعداد
serials U نوبتی ردهای
serial U نوبتی ردهای
intermittent U نوبهای نوبتی
serial printer U چاپگر نوبتی
serial feeding U تغذیه نوبتی
serial computer U کامپیوتر نوبتی
serial tranmission U مخابره نوبتی
consecutive climbing U صعود نوبتی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
moon blind U دچار اماس نوبتی
he was a partner with me U با من شریک یا انباز بود شریک من بود
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
moon blindness U اماس نوبتی در چشم اسب
rotation U تعویض نوبتی یکانها یا افراد
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
squads U گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
squad U گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
rotating unit U یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
business group U شرکت سهامی [شرکت]
body corporate U شرکت شرکت سهامی
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
joint U شریک
consorts U شریک
consorting U شریک
counterpart U شریک
consort U شریک
company U شریک
pals U شریک
pal U شریک
copratner U شریک
accessory U شریک
copartner U شریک
counterparts U شریک
associate U شریک
participator U شریک
participant U شریک
associated U شریک
associates U شریک
partaker U شریک
consorted U شریک
pardner U شریک
privy U شریک
accessorial U شریک
associating U شریک
participants U شریک
companies U شریک
coparcener U شریک
partnered U شریک
backer U شریک
backers U شریک
sharer U شریک
partner U شریک
coagent U شریک
conpanion U شریک
compatriots U شریک
compatriot U شریک
complier U شریک
partnering U شریک
partners U شریک
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
partnered U شریک شدن
participant U شریک در جرم
cosignatory U شریک در امضا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com