English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sortie U شروع حرکت
sorties U شروع حرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
indent U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indents U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
mount U شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
mounts U شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
catch U نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
send off U حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off U حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs U حرکت اسبها از دروازه شروع
break U جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
breaks U جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
block time U زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
sailing date U تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
underway U شروع حرکت قایق در اب باکنترل
word wrap U حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
wraparound U حرکت نشانه گر در صفحه تصویری کامپیوتر از انتهای یک خط یا شروع خط بعد
Other Matches
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
start off U شروع کردن شروع شدن
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation U شروع کار شروع
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile U بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
open fire U شروع
inchoation U شروع
beginnings U شروع
beginning U شروع
kick off U شروع
incipience or ency U شروع
kick-off <idiom> U شروع
right of begin U حق شروع
inception U شروع
onset U شروع
opening U شروع
openings U شروع
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
get-go <idiom> U شروع
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
terminus a que U نقطه شروع
start signal U علامت شروع
start of taxt U شروع متن
start of heading U شروع عنوان
start key کلید شروع
start element U عنصر شروع
start bit U بیت شروع
splash line U خط شروع غواصی
incipit U شروع و اغاز
initial point U نقطه شروع
starting block U سکوی شروع
starting gate U دروازه شروع
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
embark upon U شروع کردن
shove off <idiom> U شروع ،ترک
warm start U شروع گرم
firing line U خط شروع تیراندازی
to strike into U شروع کردن
tee off U شروع کردن
streek U شروع کردن
hash mark U خط شروع مسابقه
kick off U شروع حمله
headstart U امتیاز در شروع
starting platform U سکوی شروع
trig U خط شروع مسابقه
zero U محل شروع
kick off <idiom> U شروع کردن
restart U شروع مجدد
restart U شروع دوباره
rise and shine U شروع بیداری
put in hand U شروع کردن
touch off <idiom> U شروع کاری
set about <idiom> U شروع کردن
starter U شروع کننده
start in <idiom> U شروع کار
take up <idiom> U شروع کردن
take on <idiom> U شروع به همکاری
lis mota U شروع دعوی
line of departure U خط شروع حمله
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
zeroes U محل شروع
zeros U محل شروع
jump off U شروع بحمله
come to <idiom> U شروع کاری
set out U شروع بکارکردن
jump off U شروع حمله
set in U شروع کردن
scratch line U خط شروع مسابقه
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
launch an attack U شروع حمله
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
starters U شروع کننده
take up <idiom> U شروع یک سرگرمی
beginning of negotiations U شروع مذاکره
origin U نقطه شروع
beginning of message U شروع پیام
beginning of message U شروع پیغام
initials U نقط ه شروع
attempts U شروع به جرم
attempting U شروع به جرم
began U شروع کرده
outbreaks U شروع حادثه
outbreak U شروع حادثه
commence U شروع کردن
origins U نقطه شروع
alpha U اغاز شروع
dozy U شروع به فسادکرده
attempted theft U شروع به سرقت
doziest U شروع به فسادکرده
dozier U شروع به فسادکرده
embark U شروع کردن
embarked U شروع کردن
embarking U شروع کردن
embarks U شروع کردن
valuing U نقط ه شروع
values U نقط ه شروع
value U نقط ه شروع
resumption U تجدید شروع
alphas U اغاز شروع
commenced U شروع کردن
commences U شروع کردن
germinates U شروع به رشدکردن
commencer U شروع کننده
attempt U شروع به جرم
germinating U شروع به رشدکردن
burgeoning U شروع برشدکردن
burgeons U شروع برشدکردن
cold start U شروع سرد
initialled U نقط ه شروع
initialing U نقط ه شروع
burgeoned U شروع برشدکردن
initialed U نقط ه شروع
initial U نقط ه شروع
burgeon U شروع برشدکردن
germinated U شروع به رشدکردن
germinate U شروع به رشدکردن
commencing U شروع کردن
initialling U نقط ه شروع
attempted U شروع به جرم
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
gambit U شروع بازی شطرنج
gambits U شروع بازی شطرنج
come to blows <idiom> U شروع به جنگیدن کردن
forces U شروع به عمل یا کار
playtime U موقع شروع نمایش
preflight U قبل از شروع پرواز
trailhead U نقطه شروع مسیر
begun U شروع کرده یا شده
start the ball rolling <idiom> U شروع انجام کار
proem U مقدمه سخنرانی شروع
gates U دروازه شروع اسکی
gate U دروازه شروع اسکی
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
point U محل شروع چیزی
knuckle down <idiom> U مشتاقانه شروع به کارکردن
warm up U شروع کردن به کار
get set <idiom> U آماده شروع شدن
source U نقط ه اصلی یا شروع
som U شروع پیام essage
redid U شروع مجدد از ابتدا
self-starters U خودبخود شروع شونده
self-starter U خودبخود شروع شونده
staging area U منطقه شروع عملیات
To start from scratch . U از هیچ شروع کردن
blast off U شروع بپرواز کردن
blast-off U شروع بپرواز کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com