Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
protasis and apodosis
U
شرط و اجزای شرط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bridge
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bag
U
تعدادی از اجزای نا مرتب
bags
U
تعدادی از اجزای نا مرتب
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
circuit
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuits
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
array
U
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
arrays
U
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
assets
U
اجزای داده جدا
cold
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colder
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
coldest
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colds
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
board
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
boarded
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
explosion
U
لیست اجزای بکاررفته در یک محصول
explosions
U
لیست اجزای بکاررفته در یک محصول
composition
U
نسبت اجزای سازنده
compositions
U
نسبت اجزای سازنده
azimuth micrometer
U
وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما
azimuth resolution
U
اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی
building component
U
اجزای ساختمان
consumables
U
موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
diagonal matrix
U
ماتریسی که همه اجزای ان به جز اجزای قطر اصلی صفر باشد
entoptics
U
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
fitting shop
U
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
frequency component
U
اجزای فرکانس
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
nucleon
U
اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
to orient compound
U
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
work breakdown
U
روش تقسیم یک عمل به اجزای مشخص و کوچک
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com