English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
condition contrary to the requirement U شرط خلاف مقتضای عقد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
condition contrary to the requirment U شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirment of U شرط خلاف مقتضای عهد
Other Matches
requirements of a contract U مقتضای عهد
verba accipienda sunt secundum U materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
misdemeanor U خلاف
minor offence U خلاف
trespassing U خلاف
trespasses U خلاف
trespassed U خلاف
trespass U خلاف
offenses U خلاف
misdoing U خلاف
offence U خلاف
offense,etc U خلاف
misdeeds U خلاف
misdeed U خلاف
petty offence U خلاف
perverse U خلاف بد
contrary to U بر خلاف
misconduct U خلاف
delict U خلاف
anomalous U خلاف قاعده
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
inadvisability U خلاف مصلحت
trumped up U خلاف واقع
unconventional U خلاف عرف
impolicy U خلاف مصلحت
offender U خلاف کار
court of petty offences U محکمه خلاف
immorally U بر خلاف اخلاق
guilty of a minor offence U خلاف کار
misconduct U خلاف کاری
contra flow U خلاف جهت
immoral U خلاف اخلاق
unlawful U خلاف شرع
abnonmally U بر خلاف قاعده
malversation U اختلاس خلاف
anticlimactic U خلاف انتظاری
anomaly U خلاف قاعده
commit a minor offence U خلاف کردن
anomalies U خلاف قاعده
court of minor offence U محکمه خلاف
trumped-up U خلاف واقع
illogic U خلاف منطق
misprision U خلاف کاری
missatement U خلاف گویی
untruthful U خلاف حقیقت
contradictions U خلاف گویی
contradiction U خلاف گویی
unconscionable U خلاف وجدان
fouls U خلاف طوفانی
foulest U خلاف طوفانی
fouler U خلاف طوفانی
fouled U خلاف طوفانی
foul U خلاف طوفانی
untrue U خلاف واقع
reverse U خلاف جهت
reversed U خلاف جهت
reverses U خلاف جهت
police court U دادگاه خلاف
offenders U خلاف کار
police court U محکمه خلاف
contrary U مقابل خلاف
reversing U خلاف جهت
irregular U خلاف قاعده
opposit U در خلاف جهت
malfeasance U کار خلاف قانون
to rise up against someone [something] U شورش کردن بر خلاف
irregular act U عمل خلاف رویه
to offend against any one U به کسی خلاف کردن
unreason U عمل خلاف عقل
illegality U کار خلاف قانون
heterotaxy U ترتیب خلاف قاعده
hacker U شخص خلاف کار
hackers U شخص خلاف کار
counterclockwise U در خلاف جهت ساعت
counterclockwise U در خلاف عقربههای ساعت
untruth U خلاف حقیقت کذب
offends U مرتکب خلاف شدن
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
offended U مرتکب خلاف شدن
offend U مرتکب خلاف شدن
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
untruths U خلاف حقیقت کذب
inequitable U خلاف موازین انصاف
heterotaxis U ترتیب خلاف قاعده
upwind U خلاف جهت باد
unscientific U خلاف موازین علمی
inequity U خلاف موازین انصاف
inequities U خلاف موازین انصاف
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] U این بر خلاف قرارداد ما است.
malfeasance U شرارت کار خلاف قانون
counterclockwise rotation U حرکت در خلاف عقربههای ساعت
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
impoliticly U از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
shields U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
shield U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
backward U در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards U در جهت عقب یا در خلاف جهت
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com