English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (638 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conditioning U شرطی کردن شرطی سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counterconditioning U شرطی سازی تقابلی
differential conditioning U شرطی سازی افتراقی
classical conditioning U شرطی سازی کلاسیک
delayed conditioning U شرطی سازی درنگیده
higher order conditioning U شرطی سازی سطح بالا
apodosis U مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
conditional U دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
reconditioning U شرطی کردن مجدد
condition U عارضه شرطی کردن
trace conditioning U شرطی کردن ردی
avoidance conditioning U شرطی کردن اجتنابی
preconditioning U پیش شرطی کردن
backward conditioning U شرطی کردن وارونه
eyelid conditioning U شرطی کردن پلک چشم
provisory U شرطی
conditioned U شرطی
provisional U شرطی
eventual U شرطی
conditional U شرطی
protatic U شرطی
the subjunctive mood U وجه شرطی
conditional operator U عملگر شرطی
case branch U انشعاب شرطی
conditional branch U انشعاب شرطی
conditonal branching U انشعاب شرطی
conditional jump U جهش شرطی
conditional instruction U دستورالعمل شرطی
conditional statement U حکم شرطی
conditional statement U دستور شرطی
conditioned response U پاسخ شرطی
conditioned response U واکنش شرطی
conditioning U شرطی شدن
conditioned reflex U بازتاب شرطی
conditioned inhibition U بازداری شرطی
conditioned stimulus U محرک شرطی
conditioned suppression U منع شرطی
on no condition U به هیچ شرطی
conditionality U صورت شرطی
conditional transfer U انتقال شرطی
unconditioned U غیر شرطی
unconditioning U شرطی زدایی
condeitional branch U انشعاب شرطی
subjunctive U وجه شرطی
proviso U جمله شرطی
provisos U جمله شرطی
soft hyphen U خط تیره شرطی
provisional U شرطی مشروط
cross conditioning U شرطی شدن ضمنی
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
conditioned emotional response U پاسخ هیجانی شرطی
subjunctive U وابسته بوجه شرطی
eventual U موکول بانجام شرطی
To win (lose ) a bet . U شرطی رابردن (باختن )
ucs U محرک غیر شرطی
unconditioned stimulus U محرک غیر شرطی
modal auxiliary U فعل معین شرطی
pavlovian conditioning U شرطی شدن پاولفی
unconditional branch U انشعاب غیر شرطی
unconditional U غیر شرطی بی شرط
unconditional jump U جهش غیر شرطی
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
instrumental conditioning U شرطی شدن وسیلهای
cer U پاسخ هیجانی شرطی
provisorily U بطور شرطی یا موقت
conditionability U قابلیت شرطی شدن
vicarious conditioning U شرطی شدن جانشینی
conditional breakpoint U نقطه انفصال شرطی
conditional jump instruction U دستورالعمل پرش شرطی
type r conditioning U شرطی شدن نوع ار
type s conditioning U شرطی شدن نوع اس
operant conditioning U شرطی شدن عامل
ucr U پاسخ غیر شرطی
vicarious conditioning U شرطی شدن مشاهدهای
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
unconditioned inhibition U بازداری غیر شرطی
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
unconditioned response U پاسخ غیر شرطی
operant conditioning U شرطی شدن کنش گر
policies U سند معلق به انجام شرطی
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
policy U سند معلق به انجام شرطی
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
She will only date you if you ... U او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
estate in fee U مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zero U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeroes U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeros U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branches U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
decision U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decisions U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
implication U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
material conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implies U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
simulates U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulate U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulating U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
floors U کف سازی کردن
floored U کف سازی کردن
floor U کف سازی کردن
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
copied U بدل سازی کردن
calker U زیرپوش سازی کردن
copy U بدل سازی کردن
insculp U مجسمه سازی کردن
copying U بدل سازی کردن
simulate U وانمود سازی کردن
copies U بدل سازی کردن
simulates U وانمود سازی کردن
simulating U وانمود سازی کردن
jerry build U بنا سازی کردن
subverts U درون واژگون سازی کردن
imagery U شبیه سازی عکاسی کردن
subvert U درون واژگون سازی کردن
subverted U درون واژگون سازی کردن
bastardization U بدل سازی حرامزاده کردن
subverting U درون واژگون سازی کردن
compaction U فشرده سازی متراکم کردن
To forge a document (documents). U سند ومدرک سازی کردن
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
simulates U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulating U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulate U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
clearance U پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
deleted U پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
delete U پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
deleting U پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
deletes U پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
pave U [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
compact U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacts U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
nonerasable storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
desert U [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
documented U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
documenting U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com