Perdic | شرایط موجود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	existing circumstances U	شرایط موجود

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	implied malice U	سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
	synoptic situation U	شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
	To preserve the status quo . U	وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
Other Matches

	polymorph U	عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
	current ratio U	نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
	dynamic condition U	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
	second best theory U	نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
	the conditions U	شرایط ان
	conditions U	شرایط
	term U	شرایط
	terms U	شرایط
	termed U	شرایط
	terming U	شرایط
	qualify U	واجد شرایط
	ball games U	شرایط وضعیت
	ball game U	شرایط وضعیت
	terms of trade U	شرایط معامله
	working conditions U	شرایط کار
	credit terms U	شرایط اعتبار
	requirements of the credit U	شرایط اعتبار
	mutual terms U	شرایط متقابل
	tropical condition U	شرایط گرمسیری
	terms of payment U	شرایط پرداخت
	terms of trade U	شرایط مبادله
	qualifies U	واجد شرایط
	no bed of roses <idiom> U	شرایط سختوبد
	tight spot <idiom> U	شرایط سخت
	Russian roulette <idiom> U	شرایط پرخطر
	initial condition U	شرایط اولیه
	makings U	شرایط لازم
	delivery terms U	شرایط تحویل
	sufficient conditions U	شرایط کافی
	equilibrium conditions U	شرایط تعادل
	qualified U	واجد شرایط
	light conditions U	شرایط نور
	liner terms U	شرایط خط کشتیرانی
	dis qualified U	فاقد شرایط
	eligible U	واجد شرایط
	marginal conditions U	شرایط نهائی
	bona fide U	واجد شرایط
	terms and conditions U	ضوابط و شرایط
	emergency conditions U	شرایط اضطراری
	second order conditions U	شرایط ثانوی
	conditions U	شرایط اوضاع
	normal temperature and pressure U	شرایط استاندارد
	qalified U	واجد شرایط
	present conditions U	شرایط فعلی
	average conditions U	شرایط عادی
	average conditions U	شرایط متوسط
	normal temperature and pressure U	شرایط متعارفی
	ballistic conditions U	شرایط بالیستیکی
	payment terms U	شرایط پرداخت
	standard temperature and pressure U	شرایط متعارفی
	standard temperature and pressure U	شرایط استاندارد
	boundary conditions U	شرایط حدی
	boundary conditions U	شرایط مرزی
	ambient conditions U	شرایط محیطی
	settlement terms U	شرایط پرداخت
	spring conditions U	شرایط بهاری
	necessary conditions U	شرایط لازم
	conference terms U	شرایط کنفرانس
	standard conditions U	شرایط متعارفی
	fair play U	شرایط برابر
	conditions of purchase U	شرایط خرید
	conditions of contract U	شرایط قرارداد
	standard condition U	شرایط استاندارد
	stability conditions U	شرایط ثبات
	condition of readiness U	شرایط امادگی
	actude conditions U	شرایط حاد
	actude conditions U	شرایط شدید
	terms of shipment U	شرایط حمل
	shipping terms U	شرایط حمل
	admission requirements U	شرایط پذیرش
	adverse factors U	شرایط نامساعد
	settlement terms U	شرایط تسویه
	disadvantages U	شرایط نامساعد
	conditions of (the) competition U	شرایط رقابت
	qualification U	واجد شرایط
	requirements U	شرایط لازم
	suitable conditions U	شرایط مناسب
	implied terms U	شرایط ضمنی
	qualifications U	شرایط لازم
	implied terms U	شرایط تلویحی
	qulifications U	واجد شرایط
	final cinditions U	شرایط پایانی
	competition conditions U	شرایط رقابت
	competitive conditions U	شرایط رقابت
	final cinditions U	شرایط فینال
	disadvantage U	شرایط نامساعد
	plateaux U	شرایط پایا
	conditions of use U	شرایط کاربرد
	plateaus U	شرایط پایا
	qualification U	وضعیت شرایط
	usual conditions U	شرایط معمول
	plateau U	شرایط پایا
	given conditions U	شرایط معینه
	given conditions U	شرایط معلوم
	in store U	موجود
	entities U	موجود
	extant U	موجود
	lives U	موجود
	to the fore U	موجود
	entity U	موجود
	existing U	موجود
	handiest U	موجود
	inesse U	موجود
	on hand U	موجود
	life U	موجود
	disposal U	موجود
	bound U	موجود
	existent U	موجود
	available U	موجود
	handier U	موجود
	stocked U	موجود
	stock U	موجود
	going U	موجود
	handy U	موجود
	quantifying U	واجد شرایط شدن
	other things being equal U	اگر شرایط دیگررابرابربگیریم
	volcanism U	شرایط و خصوصیات اتشفشانی
	terms and conditions of the credit U	ضوابط و شرایط اعتبار
	tenders conditions U	شرایط عمومی مناقصه
	meets U	مطابق شرایط بودن
	possessing the necessary qualifications U	واجد شرایط لازم
	provisions of a contract U	شرایط قرار داد
	qualificatory U	واجد شرایط کننده
	second order conditions U	شرایط مرتبه دوم
	to impose conditions U	با شرایط سنگین بارکردن
	qualify for U	واجد شرایط بودن
	conditions of sale U	شرایط اساسی معامله
	bend U	شرایط خمیدگی زانویی
	support conditions U	شرایط تکیه گاهی
	meet U	مطابق شرایط بودن
	quantify U	واجد شرایط شدن
	conditions U	مقررات و شرایط اسبدوانی
	tight squeeze <idiom> U	شرایط سخت تجاری
	machining requirments U	شرایط براده برداری
	make a difference <idiom> U	شرایط را عوض کردن
	turn the tables <idiom> U	عوض کردن شرایط
	qualified U	واجد شرایط لازمه
	through the mill <idiom> U	تجربه شرایط مشکل
	it does not s. the condition U	واجدان شرایط نیست
	investigation of foundation conditions U	تحقیق شرایط شالوده
	ineligible U	فاقد شرایط لازم
	ineligibility U	فقدان شرایط لازم
	quantifies U	واجد شرایط شدن
	quantified U	واجد شرایط شدن
	qualified U	دارای شرایط لازم
	circumstance U	شرایط محیط اهمیت
	unqualified U	فاقد شرایط لازم
	eligible U	واجد شرایط مطلوب
	feudatory U	تابع شرایط تیول
	entry group U	گروه واجد شرایط
	fleet in being U	ناوگان موجود
	presents U	موجود اماده
	availability U	موجود بودن
	to be there U	موجود بودن
	records available U	اطلاعات موجود
	biotype U	موجود همزیست
	presenting U	موجود اماده
	presented U	موجود اماده
	inexistent U	غیر موجود
	available goods U	کالاهای موجود
	available balance U	مانده موجود
	effective strength U	استعدادرزمی موجود
	ready money U	پول موجود
	real U	واقعی موجود
	gremlins U	موجود وهمی
	thing U	لباس موجود
	gremlin U	موجود وهمی
	to have in stock U	موجود داشتن
	present U	موجود اماده
	status quo U	وضع موجود
	wight U	موجود زنده
	spot goods U	کالاهای موجود
	restructure U	شرایط وام را عوض کردن
	disqualified U	فاقد شرایط لازم دانستن
	ceteris paribus U	ثابت بودن سایر شرایط
	time utility U	بهره گیری از شرایط زمانی
	entry group U	واجدین شرایط تخصصی شغلی
	disqualifying U	فاقد شرایط لازم دانستن
	disqualify U	فاقد شرایط لازم دانستن
	loan conversion U	تجدید نظر در شرایط وام
	desirability U	درجه تمایل شرایط مطلوب
	restructured U	شرایط وام را عوض کردن
	restructures U	شرایط وام را عوض کردن
	Are you prepared to accept my conditions? U	حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
	climate for growth U	شرایط لازم برای رشد
	come into one's own <idiom> U	به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
	fall back U	سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
	get in the swing of things <idiom> U	به شرایط جدید عادت کردن
	debt rescheduling U	تجدید نظر در شرایط وام
	size up <idiom> U	بسته به شرایط ،برانداز کردن
	ligting conditions U	شرایط روشنایی نسبتهای نور
	However difficult the circumstances [are] , ... U	هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
	reasonableness of terms in contract U	معقول بودن شرایط قرارداد
	disqualifies U	فاقد شرایط لازم دانستن
	hemophile U	موجود خون دوست
	dermatome U	قسمت خارجی یک موجود
	preexistent U	ازلیت موجود از قبل
	hygroscopic moisture U	رطوبت موجود در هوا
	built in U	موجود در داخل چیزی
	clara U	هدف موجود نیست