English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aggravator U شدید کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
heady U عجول شدید مست کننده
Other Matches
fervour U حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor U حرارت شدید اشتیاق شدید
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
severest U شدید
two fisted U شدید
tougher U شدید
tough U شدید
intensive U شدید
draconic U شدید
toughest U شدید
rigorous U شدید
vehemently U شدید
diametric U شدید
diametrical U شدید
acute U شدید
hyperpyrexia U تب شدید
severer U شدید
boisterous U شدید
slashing U شدید
violent U شدید
intense U شدید
forcible U شدید
severe U شدید
climacteric <adj.> U شدید
high wrought U شدید
vehement U شدید
sweltering U شدید
grievous U شدید
strenuous U شدید
towering U شدید
rugged U شدید
inclement U شدید
raging U شدید
sopping U شدید
extensive U شدید
incontrollable U شدید
stalwart U شدید
drastically U شدید
stalwarts U شدید
vigorous U شدید
drastic U شدید
keen U شدید
keenest U شدید
pash U باران شدید
rushing U حرکت شدید
booms U رونق شدید
booming U رونق شدید
revulsion U تنفر شدید
gird U ضربه شدید
hard U مشکل شدید
harder U مشکل شدید
heaviest U شدید پرزور
rumbustious U سخت شدید
hyperinflation U تورم شدید
heavier U شدید پرزور
rushed U حرکت شدید
hypersensitivity U حساسیت شدید
rush U حرکت شدید
heavies U شدید پرزور
heavy U شدید پرزور
slat U ضربه شدید
violent wind U باد شدید
slats U ضربه شدید
schwarmerei U احساسات شدید
hardest U مشکل شدید
chronic U شدید گرانرو
boom U رونق شدید
boomed U رونق شدید
exquisite U شدید سخت
vehemence U غضب شدید
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
rain shower باران شدید
workouts U تمرین شدید
workouts U کار شدید
workouts U ورزش شدید
workout U تمرین شدید
workout U ورزش شدید
an intensive particle U ادات شدید
salvo U افهاراحساسات شدید
clavus U سردرد شدید
salvoes U افهاراحساسات شدید
bedlam U اشتباه شدید
workout U کار شدید
advertising blitz U تبلیغات شدید
high order detonation U انفجار شدید
high rate discharge U تخلیه شدید
high explosive U سوختار شدید
impetuous U تند و شدید
passion U تعصب شدید
galloping inflation U تورم شدید
penchant U میل شدید
sthenic U شدید نیرومند
actude conditions U شرایط شدید
nosedive U نزول شدید یا ناگهانی
nosedive U نزول شدید کردن
nosedived U نزول شدید یا ناگهانی
paroxysmal U طغیانی سخت شدید
yerk U حرکت سریع و شدید
escalate U شدید کردن یا شدن
hardball U رقابت شدید و بیرحمانه
groundswell U طغیان شدید دریا
goings-over U عیب جویی شدید
escalates U شدید کردن یا شدن
escalating U شدید کردن یا شدن
escalated U شدید کردن یا شدن
going-over U عیب جویی شدید
nosedived U نزول شدید کردن
nosedives U نزول شدید یا ناگهانی
nosediving U نزول شدید یا ناگهانی
strong jump U جهش ابی شدید
hunger for data U میل شدید به داده ها
hunger for power [craving for power] U میل شدید به قدرت
violent pain U درد سخت یا شدید
die U پارو زدن شدید
yen U تمایل رغبت شدید
impact U اصابت اثر شدید
pathetic U دارای احساسات شدید
impacts U اصابت اثر شدید
maelstrom U طوفان یا گرداب شدید
nosediving U نزول شدید کردن
nosedives U نزول شدید کردن
severely retarded U عقب مانده شدید
zing U جیغ شدید وتند
burst advertising U شروع تبلیغات شدید
hyperirritable U دارای حساسیت شدید
sterner U سخت و محکم شدید
sternest U سخت و محکم شدید
sterns U سخت و محکم شدید
did you hurt your self a U ایاهیچ اذیت شدید
fanatic U دارای احساسات شدید
fanatics U دارای احساسات شدید
fanatical U دارای احساسات شدید
mass casualties U تلفات و ضایعات شدید
high explosive U ماده منفجره شدید
nymphomania U میل شدید زن بجماع
hyperdeflation U انقباض پولی شدید
high explosive shell U گلوله محترقه شدید
stern U سخت و محکم شدید
hyperaesthesia U حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
high explosive antitank U گلوله سوختار شدید ضد تانک
jars U اعمال شوک شدید به یک وسیله
high explosive plastic U گلوله پلاستیکی سوختار شدید
jarred U اعمال شوک شدید به یک وسیله
snifter U طوفان شدید وزش سخت
jar U اعمال شوک شدید به یک وسیله
ground swell U طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
torrents U جریان شدید سیل وار
hysteric U دارای هیجان شدید یاهیستری
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
heightens U شدید کردن بسط دادن
heightening U شدید کردن بسط دادن
big push theory of development U نظریه فشار شدید توسعه
basophil U میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
heightened U شدید کردن بسط دادن
hobby-horses U کار مورد علاقهی شدید
hobby-horse U کار مورد علاقهی شدید
anasarca U ورم تقریبا شدید پشام
ammonal U نوعی ماده منفجره شدید
fury U هیجان شدید وتند خشم
hyperesthesia U حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
heighten U شدید کردن بسط دادن
candescent U دارای تشعشع یاگرمای شدید
earnest U سنگین علاقه شدید به چیزی
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
torrent U جریان شدید سیل وار
backlash U عکس العمل سیاسی واکنش شدید
surges U تموج سریع برق نوسان شدید
surged U تموج سریع برق نوسان شدید
electric U حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
jet U خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jets U خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jetted U خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jetting U خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
(the) creeps <idiom> U احساس تنفر ویا ترس شدید
surge U تموج سریع برق نوسان شدید
A sharp note(reply). U نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. U من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
fortis U دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
passion U اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
thermal shock U تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
tantalus U تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
blown out U رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
fiend U دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
paranoia U جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
embattle U حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
Hypergraphia U [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
small craft warning U پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
alley shot U ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
stenotherm U موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
sailing U گردش ناخواسته رتورهای هلیکوپتر یا ملخ هواپیما درباد شدید
dualism U مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com