Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
speed
U
شتاب کامیابی
speeding
U
شتاب کامیابی
speeds
U
شتاب کامیابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cyclotron
U
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
success
U
کامیابی
successes
U
کامیابی
palm
U
کامیابی
good speed
U
کامیابی
palms
U
کامیابی
prosperity
U
کامیابی
good
U
کامیابی
making
U
مایه کامیابی
he wished success to all
U
کامیابی همه را
glee
U
زیبایی کامیابی
elated by success
U
بادکننده یامغروردرنتیجه کامیابی
prospect of success
U
چشم داشت یا امید کامیابی
poetic justice
U
کامیابی خوبان و شکست بدان
He sought, if without much success, a social policy.
U
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
unhurriedly
U
بی شتاب
speeding
U
شتاب
over hasty
U
پر شتاب
haste
U
شتاب
cursoriness
U
شتاب
precipitation
U
شتاب
speeds
U
شتاب
at full lick
U
با شتاب
at leisure
U
بی شتاب
acceleration lane
U
خط شتاب
expedience
U
شتاب
pelted
U
شتاب
pelts
U
شتاب
hustle
U
شتاب
hustled
U
شتاب
unhurried
U
بی شتاب
hustles
U
شتاب
hustling
U
شتاب
hie thee
U
شتاب کن
in a hurry
U
در شتاب
hastiness
U
شتاب
pelt
U
شتاب
accelerator
U
شتاب
expediency
U
شتاب
acceleration
U
شتاب
accelerators
U
شتاب
speed
U
شتاب
hurriedness
U
شتاب زدگی
electron acceleration
U
شتاب الکترون
hastener
U
شتاب کننده
hie
U
شتاب کردن
transverse acceleration
U
شتاب عرضی
d. haste
U
شتاب زیاد
acceleration principle
U
اصل شتاب
hurriedly
U
از روی شتاب
acceleration space
U
فضای شتاب
acceleration time
U
زمان شتاب
accelerometer
U
شتاب سنج
angular acceleratin
U
شتاب زاویهای
angular acceleration
U
شتاب زاویهای
centripetal acceleration
U
شتاب مرکزگرا
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب
hying
U
شتاب کردن
impact acceleration
شتاب ضربه ای
net acceleration
U
شتاب برایند
to come along
U
شتاب کردن
spatchcock
U
با شتاب جادادن
resultant acceleration
U
شتاب برایند
resultant acceleration
U
شتاب خالص
no hurry
U
شتاب نداریم
normal acceleration
U
شتاب عمودی
normal acceleration
U
شتاب قائم
skelpit
U
شتاب کردن
positive acceleration
U
شتاب مثبت
skelp
U
شتاب کردن
skeet
U
شتاب کردن
post deflection acceleration
U
شتاب ثانوی
post haste
U
با شتاب فراوان
previousness
U
شتاب زدگی
to look sharp
U
شتاب کردن
to make a hurry
U
شتاب کردن
in a hurried state
U
در حال شتاب
whirry
U
شتاب کردن
net acceleration
U
شتاب خالص
initial acceleration
U
شتاب اولیه
instantaneous acceleration
شتاب لحظه ای
linear acceleration
U
شتاب خطی
longitudinal acceleration
U
شتاب طولی
make a push
U
شتاب کردن
to make haste
U
شتاب کردن
negative acceleration
U
شتاب منفی
precipitateness
U
شتاب زدگی
acceleration of gravity
U
شتاب گرانی
accelerator
U
شتاب دهنده
accelerate
U
شتاب دادن
speeds
U
شتاب حرکت
speeds
U
میزان شتاب
speeding
U
شتاب حرکت
speeding
U
میزان شتاب
speed
U
شتاب حرکت
speed
U
میزان شتاب
accelerated
U
شتاب دادن
jots
U
با شتاب نوشتن
tilted
U
شتاب پرتاب
tilt
U
شتاب پرتاب
hasty
U
شتاب زده
accelerating
U
شتاب دادن
accelerates
U
شتاب دادن
retardation
U
شتاب منفی
dispatches
U
کشتن شتاب
accelerators
U
الکترد شتاب ده
accelerators
U
شتاب دهنده
accelerator
U
الکترد شتاب ده
dispatched
U
کشتن شتاب
dispatch
U
کشتن شتاب
despatching
U
کشتن شتاب
despatches
U
کشتن شتاب
despatched
U
کشتن شتاب
jotted
U
با شتاب نوشتن
jot
U
با شتاب نوشتن
tilts
U
شتاب پرتاب
hurries
U
شتاب کردن
hurry
U
شتاب کردن
apparent gravity
U
شتاب ثقل
accelerating electrode
U
الکترود شتاب ده
apparent gravity
U
شتاب گرانی
acceleration of free fall
U
شتاب ثقل
deceleration
U
شتاب منفی
hurrying
U
شتاب کردن
hurrying
U
راندن شتاب
acceleration of free fall
U
شتاب گرانی
accelerated particle
U
ذره با شتاب
acceleration due to gravity
U
شتاب ثقل
acceleration coefficient
U
ضریب شتاب
accelerating power
U
قدرت شتاب
hurry
U
راندن شتاب
peremptory
U
شتاب امیز
acceleration of gravity
U
شتاب ثقل
acceleration of gravity
U
شتاب گرانش
hurries
U
راندن شتاب
deceleration
U
شتاب کاهنده
hurry scurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
at full pelt
U
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
centrifugal acceleration
U
شتاب گریز از مرکز
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
velocities
U
سرعت سیر شتاب
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
accelerated particle
U
ذره شتاب دار
precipitately
U
از روی شتاب زدگی
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب اقتصادی
velocity
U
سرعت سیر شتاب
pelt
U
شتاب کردن ضربه
grab off
U
با شتاب گرفتن قاپیدن
jerk
U
میزان تغییر شتاب
linear accelerator
شتاب دهنده خطی
jerked
U
میزان تغییر شتاب
hurry skurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
forwardness
U
اشتیاق شتاب زدگی
jerking
U
میزان تغییر شتاب
jerks
U
میزان تغییر شتاب
electron accelerator
U
شتاب دهنده الکترون
ion accelerator
U
شتاب دهنده یون
pelted
U
شتاب کردن ضربه
pelts
U
شتاب کردن ضربه
decelerating electrode
U
الکترد شتاب گیر
accelerator catalyst
U
کاتالیزور شتاب دهنده
accelerator board
U
تخته شتاب دهنده
ionic centrifuge
U
شتاب دهنده یونی
premature decision
U
تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
hastiness
U
دست پاچگی شتاب زدگی
full pelt
U
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
slow and sure
U
شتاب کار را خراب میکند
decelerete
U
بصورت منفی شتاب دادن
compass acceleration error
U
خطای شتاب جهت یاب
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
kinetic lead
U
سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
gals
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gal
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
poomse
U
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
ride control
U
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
sthene
U
واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
pascal
U
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
mush
U
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
to huddle up a piece of work
U
کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
scrawling
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
natural rate hypothesis
U
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com