Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
initial acceleration
U
شتاب اولیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
poomse
U
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
Other Matches
cyclotron
U
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
Ideal City
U
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data
U
دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration
U
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
speeds
U
شتاب
cursoriness
U
شتاب
unhurried
U
بی شتاب
expedience
U
شتاب
hastiness
U
شتاب
hie thee
U
شتاب کن
in a hurry
U
در شتاب
pelt
U
شتاب
expediency
U
شتاب
over hasty
U
پر شتاب
hustled
U
شتاب
unhurriedly
U
بی شتاب
hustles
U
شتاب
haste
U
شتاب
pelts
U
شتاب
precipitation
U
شتاب
acceleration lane
U
خط شتاب
speeding
U
شتاب
speed
U
شتاب
at leisure
U
بی شتاب
at full lick
U
با شتاب
hustle
U
شتاب
pelted
U
شتاب
accelerator
U
شتاب
accelerators
U
شتاب
hustling
U
شتاب
acceleration
U
شتاب
tilts
U
شتاب پرتاب
accelerated particle
U
ذره با شتاب
accelerating electrode
U
الکترود شتاب ده
accelerating power
U
قدرت شتاب
acceleration of free fall
U
شتاب ثقل
acceleration coefficient
U
ضریب شتاب
apparent gravity
U
شتاب گرانی
acceleration of free fall
U
شتاب گرانی
apparent gravity
U
شتاب ثقل
acceleration of gravity
U
شتاب ثقل
accelerometer
U
شتاب سنج
acceleration of gravity
U
شتاب گرانش
acceleration due to gravity
U
شتاب ثقل
acceleration of gravity
U
شتاب گرانی
acceleration principle
U
اصل شتاب
hurrying
U
شتاب کردن
hasty
U
شتاب زده
accelerating
U
شتاب دادن
accelerates
U
شتاب دادن
accelerated
U
شتاب دادن
accelerate
U
شتاب دادن
tilt
U
شتاب پرتاب
deceleration
U
شتاب کاهنده
deceleration
U
شتاب منفی
hurrying
U
راندن شتاب
hurry
U
راندن شتاب
hurry
U
شتاب کردن
hurries
U
راندن شتاب
hurries
U
شتاب کردن
hurriedly
U
از روی شتاب
tilted
U
شتاب پرتاب
peremptory
U
شتاب امیز
acceleration space
U
فضای شتاب
precipitateness
U
شتاب زدگی
make a push
U
شتاب کردن
longitudinal acceleration
U
شتاب طولی
linear acceleration
U
شتاب خطی
skelp
U
شتاب کردن
instantaneous acceleration
شتاب لحظه ای
skelpit
U
شتاب کردن
spatchcock
U
با شتاب جادادن
in a hurried state
U
در حال شتاب
impact acceleration
شتاب ضربه ای
hying
U
شتاب کردن
negative acceleration
U
شتاب منفی
net acceleration
U
شتاب برایند
net acceleration
U
شتاب خالص
post haste
U
با شتاب فراوان
post deflection acceleration
U
شتاب ثانوی
positive acceleration
U
شتاب مثبت
previousness
U
شتاب زدگی
skeet
U
شتاب کردن
normal acceleration
U
شتاب قائم
normal acceleration
U
شتاب عمودی
no hurry
U
شتاب نداریم
resultant acceleration
U
شتاب خالص
resultant acceleration
U
شتاب برایند
hurriedness
U
شتاب زدگی
to come along
U
شتاب کردن
hie
U
شتاب کردن
angular acceleration
U
شتاب زاویهای
angular acceleratin
U
شتاب زاویهای
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب
centripetal acceleration
U
شتاب مرکزگرا
to look sharp
U
شتاب کردن
hastener
U
شتاب کننده
to make a hurry
U
شتاب کردن
electron acceleration
U
شتاب الکترون
to make haste
U
شتاب کردن
d. haste
U
شتاب زیاد
transverse acceleration
U
شتاب عرضی
speeding
U
شتاب حرکت
whirry
U
شتاب کردن
acceleration time
U
زمان شتاب
jot
U
با شتاب نوشتن
despatches
U
کشتن شتاب
despatched
U
کشتن شتاب
speeds
U
شتاب کامیابی
retardation
U
شتاب منفی
speed
U
شتاب کامیابی
speed
U
میزان شتاب
speed
U
شتاب حرکت
speeding
U
شتاب کامیابی
speeding
U
میزان شتاب
speeds
U
میزان شتاب
speeds
U
شتاب حرکت
jotted
U
با شتاب نوشتن
jots
U
با شتاب نوشتن
dispatch
U
کشتن شتاب
accelerators
U
شتاب دهنده
despatching
U
کشتن شتاب
accelerator
U
شتاب دهنده
dispatched
U
کشتن شتاب
accelerator
U
الکترد شتاب ده
dispatches
U
کشتن شتاب
accelerators
U
الکترد شتاب ده
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
velocities
U
سرعت سیر شتاب
pelt
U
شتاب کردن ضربه
ionic centrifuge
U
شتاب دهنده یونی
pelted
U
شتاب کردن ضربه
linear accelerator
شتاب دهنده خطی
accelerator catalyst
U
کاتالیزور شتاب دهنده
grab off
U
با شتاب گرفتن قاپیدن
forwardness
U
اشتیاق شتاب زدگی
centrifugal acceleration
U
شتاب گریز از مرکز
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب اقتصادی
pelts
U
شتاب کردن ضربه
electron accelerator
U
شتاب دهنده الکترون
jerks
U
میزان تغییر شتاب
hurry scurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
hurry skurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
at full pelt
U
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
jerking
U
میزان تغییر شتاب
decelerating electrode
U
الکترد شتاب گیر
jerked
U
میزان تغییر شتاب
jerk
U
میزان تغییر شتاب
precipitately
U
از روی شتاب زدگی
accelerated particle
U
ذره شتاب دار
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
velocity
U
سرعت سیر شتاب
accelerator board
U
تخته شتاب دهنده
ion accelerator
U
شتاب دهنده یون
slow and sure
U
شتاب کار را خراب میکند
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
full pelt
U
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
decelerete
U
بصورت منفی شتاب دادن
premature decision
U
تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
compass acceleration error
U
خطای شتاب جهت یاب
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
hastiness
U
دست پاچگی شتاب زدگی
kinetic lead
U
سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
gal
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gals
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
preliminary
U
اولیه
fundamental
U
اولیه
preliminaries
U
اولیه
primeval
U
اولیه
rudimentary
U
اولیه
primary
U
اولیه
first generation
U
اولیه
raw
U
اولیه
primal
U
اولیه
earliest
U
اولیه
early
U
اولیه
primitive
U
اولیه
initialing
U
اولیه
initialled
U
اولیه
basic
U
اولیه
basics
U
اولیه
elementary
U
اولیه
initial
U
اولیه
initialling
U
اولیه
initialed
U
اولیه
initials
U
اولیه
dispersion
U
اولیه
ride control
U
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
input admittance
U
ادمیتانس اولیه
input function
U
تابع اولیه
initialize
U
مقداردهی اولیه
input frequency
U
فرکانس اولیه
input attenuation
U
میرائی اولیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com