English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dewiness U شبنم زدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blight U باد زدگی یا زنگ زدگی
blighting U باد زدگی یا زنگ زدگی
blights U باد زدگی یا زنگ زدگی
frost U شبنم
brume U شبنم
frosts U شبنم
dew U شبنم
dewiest U شبنم دار
honeydew U شبنم انگبینی
honey dew U شبنم انگبینی
hoarfrost U شبنم یخ زده
hoar frost U شبنم یخزده
dewier U شبنم دار
dewdrop U چکهء شبنم
dewpoint U نقطه شبنم
frore U شبنم زده
drosometer U شبنم سنج
dew fall U شبنم زدن
frost point U نقطه شبنم
dewy U شبنم دار
frosts U شبنم سرماریزه
dewfall U ریزش شبنم
cicericacid U شبنم نخود
dew U شبنم باریدن
dew U شبنم زدن
aggradation of permafrost U تولید مه شبنم
aggradation of permafrost U تولید شبنم
dew point U نقطه شبنم
frost U شبنم منجمد
frost U شبنم سرماریزه
frosts U شبنم منجمد
rime U بساوند شبنم یخ زده
dewfall U هنگام ریزش شبنم
dewpoint metering unit U واحد اندازه گیری نقطه شبنم
frost work U نقشه شبنم یخ زده در روی پنجره ومانندان
frostwork U نقش شبنم یخ زده بر روی پنجره ومانند ان
cacodemonomania U جن زدگی
jetlag U جت زدگی
possession U جن زدگی
demonomania U جن زدگی
freeze U یخ زدگی
freezes U یخ زدگی
glaciation U یخ زدگی
frostiness U یخ زدگی
rime U یخ زدگی
paraphrenia U هذیان زدگی
hypersomnia U خواب زدگی
sun burn U افتاب زدگی
hyperthymia U هیجان زدگی
moldy U کپک زدگی
mouldiness U کپک زدگی
precipitateness U شتاب زدگی
hurriedness U شتاب زدگی
evanescence U غیب زدگی
scientism U علم زدگی
rustiness U زنگ زدگی
rust oxide iron U زنگ زدگی
fustiness U کفک زدگی
hallucinosis U توهم زدگی
previousness U شتاب زدگی
heliosis U افتاب زدگی
hospitalism U بیمارستان زدگی
efflorescence U شوره زدگی
corrsion U زنگ زدگی
seasickness U دریا زدگی
corrosion U زنگ زدگی
chilled to the bones <idiom> U احساس یخ زدگی
stains U زنگ زدگی
staining U زنگ زدگی
stained U زنگ زدگی
stain U زنگ زدگی
ageing U زنگ زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.> U احساس یخ زدگی
sunstroke U افتاب زدگی
thunderstroke U صاعقه زدگی
tonic immobility U خشک زدگی
cataplexy U خشک زدگی
transfixion U حیرت زدگی
worriment U ناراحتی غم زدگی
afflictedness U محنت زدگی
acariasis U کنه زدگی
acariasis U کرم زدگی
dismays U وحشت زدگی
sunburn U افتاب زدگی
ageing U زنگ زدگی
fouling U زنگ زدگی
dismay U وحشت زدگی
dismayed U وحشت زدگی
dismaying U وحشت زدگی
precipitately U از روی شتاب زدگی
Rust <adj.> <noun> U رنگ زنگ زدگی
mustiness U پوسیدگی یا کپک زدگی
age hardenable U ثبات در برابرزنگ زدگی
startles U پرش وحشت زدگی
startled U پرش وحشت زدگی
startle U پرش وحشت زدگی
corrosion U رفتگی زنگ زدگی
outcrops U بیرون زدگی روامدگی
outcrop U بیرون زدگی روامدگی
pecks U نوک زدگی سوراخ
pecking U نوک زدگی سوراخ
pecked U نوک زدگی سوراخ
peck U نوک زدگی سوراخ
alcoholic hallucinosis U توهم زدگی الکلی
forwardness U اشتیاق شتاب زدگی
hurry scurry U دستپاچگی شتاب زدگی
hurry skurry U دستپاچگی شتاب زدگی
melancholy U سودا زدگی غمگین
acute hallucinosis U توهم زدگی حاد
corrosion fatigue U استهلاک در اثر زنگ زدگی
hastiness U دست پاچگی شتاب زدگی
resistance to corrosion U مقاوم در برابر زنگ زدگی
foxiness U بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
frostbite U یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
frostwork U نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
manic depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressives U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
chilled to the bones <idiom> U نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
starvation U قحطی قحطی زدگی
chips U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com