Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
similitude
U
شباهت صورت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
simulacrum
U
شباهت ریایی شباهت تصنعی
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
anomalous
U
بی شباهت
unlike
U
بی شباهت
analogues
U
شباهت
hairiness
U
شباهت به مو
resemblance
U
شباهت
analogue
U
شباهت
similarity
U
شباهت
analogy
U
شباهت
similarities
U
شباهت
comparableness
U
شباهت
likenesses
U
شباهت
likeness
U
شباهت
semblance
U
شباهت
analogies
U
شباهت
analog
U
شباهت
nearness
U
شباهت
nighness
U
شباهت
equality
U
شباهت
assimilatory
U
شباهت دهنده
simulacrum
U
شباهت وهمی
analogy
U
شباهت همانندی
analogies
U
شباهت همانندی
assonance
U
شباهت صدا
atavism
U
شباهت به نیاکان
mossiness
U
شباهت خزه
approximations
U
شباهت زیاد
dissimilar
U
بی شباهت غیرمشابه
atavistic
U
شباهت به نیاکان
to look like
U
شباهت داشتن
approximation
U
شباهت زیاد
leafiness
U
شباهت برگ
self identity
U
شباهت تام
propinquity
U
شباهت قرابت
d. likeness
U
شباهت اندک
d. likeness
U
شباهت دور
apparence
U
شباهت طبیعی
verisimilitude
U
شباهت به واقعیت
semblable
U
شباهت شبیه
proportions
U
شباهت مقدار
homophyly
U
شباهت خانوادگی
resembles
U
شباهت داشتن
not nearctic
U
هیچ شباهت
resemble
U
شباهت داشتن
homophyly
U
شباهت فامیلی
resembling
U
شباهت داشتن
frutescence
U
شباهت به گلبن
resembled
U
شباهت داشتن
proportion
U
شباهت مقدار
parity of reasoning
U
قیاس یا شباهت استدلال
to resemble somebody
U
شباهت به کسی داشتن
gauziness
U
شباهت به گارس یاتنزیب
Be a dead ringer for someone
<idiom>
U
شباهت زیاد دو نفر
simulative
U
دارای شباهت فاهری
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
assimilative
U
هم جنس شونده شباهت دار
You are sure a dead ringer for muy brother.
U
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
gristliness
U
شباهت به نرمه استخوان حالت غضروفی
homomorphy
U
شباهت ساختمانی واساسی بین دو چیز
simulating
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulates
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulate
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
dissimilate
U
ناجور و بی شباهت کردن سبب اختلاف شدن
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
me too
U
دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom
U
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
U
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
U
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
lappets
U
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
Senneh
U
سنه
[نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
figuring
U
صورت
rolled
U
صورت
figures
U
صورت
freckle
U
لک صورت
roll
U
صورت
listing
U
صورت
figure
U
صورت
listings
U
صورت
roster
U
صورت
statement
U
صورت
mazard
U
صورت
kalendar
U
صورت
hues
U
صورت
hue
U
صورت
constellations
U
صورت
constellation
U
صورت
rosters
U
صورت
rolls
U
صورت
form
U
صورت
formed
U
صورت
forms
U
صورت
image
U
صورت
images
U
صورت
versions
U
صورت
version
U
صورت
effigy
U
صورت
providing
U
در صورت
phased
U
صورت
phases
U
صورت
medals
U
صورت
medal
U
صورت
facies
U
صورت
conformational isomers
U
هم صورت
conformer
U
هم صورت
effigies
U
صورت
statements
U
صورت
physiognomy
U
صورت
physiognomies
U
صورت
phase
U
صورت
invoicing
U
صورت
list
U
صورت
faces
U
صورت
slipped
U
صورت
circumstantially
U
در صورت
slip
U
صورت
shape
U
صورت
shapes
U
صورت
face
U
صورت
invoices
U
صورت
slips
U
صورت
coat card
U
صورت
filed
U
صورت
file
U
صورت
invoice
U
صورت
invoiced
U
صورت
visage
U
رو صورت
visages
U
رو صورت
standard form
U
صورت متعارف
feasible
<adj.>
U
صورت پذیر
free list
U
صورت مجانی ها
sentential form
U
صورت جملهای
makeable
<adj.>
U
صورت پذیر
manageable
<adj.>
U
صورت پذیر
contrivable
<adj.>
U
صورت پذیر
doable
<adj.>
U
صورت پذیر
practicable
<adj.>
U
صورت پذیر
sick list
U
صورت بیماران
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
صورت پذیر
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
صورت پذیر
executable
<adj.>
U
صورت پذیر
roster
U
صورت کار
roster
U
صورت نگهبانی
shift
U
تبدیل صورت
move
U
تبدیل صورت
makable
<adj.>
U
صورت پذیر
archetypes
U
صورت ازلی
archetype
U
صورت ازلی
sales check
U
صورت فروش
bills of fare
U
صورت غذا
celestial body
U
صورت فلکی
workable
<adj.>
U
صورت پذیر
rosters
U
صورت نگهبانی
poll
U
صورت اراء
waveform
U
به صورت موج
powder
U
پودر صورت
powdering
U
پودر صورت
polled
U
صورت اراء
powders
U
پودر صورت
face card
U
ورق صورت
implement
U
صورت دادن
put ineffect
U
صورت دادن
f.artery
U
شریان صورت
white face
U
جانورسفید صورت
carry ineffect
U
صورت دادن
face cream
U
کرم صورت
faceless
U
بدون صورت
face powders
U
پودر صورت
face powder
U
پودر صورت
BS
U
صورت فروش
actualise
[British]
U
صورت دادن
actualize
U
صورت دادن
veiling
U
تور صورت
apparitions
U
صورت وهمی
the brush
U
صورت گری
put into effect
U
صورت دادن
bill of material
U
صورت قطعات
forgeries
U
صورت سازی
carry into effect
U
صورت دادن
make something happen
U
صورت دادن
achievable
<adj.>
U
صورت پذیر
bill of goods
U
صورت کالا
formation
U
صورت بندی
formulation
U
صورت بندی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com