English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
derisible U شایسته ریشخند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ridicule U ریشخند
gabber U ریشخند کن
bamboozlement U ریشخند
momus U ریشخند
ridiculing U ریشخند
blandishment U ریشخند
cajolement U ریشخند
ridiculed U ریشخند
irrision U ریشخند
ridicules U ریشخند
bamboozles U ریشخند کردن
scoffing U ریشخند استهزاء
scoffed U ریشخند استهزاء
scoff U ریشخند استهزاء
jeers U ریشخند استهزاء
jeering U ریشخند استهزاء
jeered U ریشخند استهزاء
bamboozled U ریشخند کردن
jeer U ریشخند استهزاء
blarney U ریشخند کردن
bamboozling U ریشخند کردن
scoffs U ریشخند استهزاء
wheedle U ریشخند کردن
deridingly U ازروی ریشخند
cajolery U ریشخند گول
blandish U ریشخند کردن
sweet talk U ریشخند کردن
mockingly U ریشخند کنان
quizzable U قابل ریشخند
scoffingly U ریشخند کنان
sneeringly U ریشخند کنان
to talk with the tongues of angels <idiom> U ریشخند کردن
to speak with a sweet tongue <idiom> U ریشخند کردن
wheedling U ریشخند کردن
wheedles U ریشخند کردن
wheedled U ریشخند کردن
illude U ریشخند کردن
bamboozle U ریشخند کردن
sarcasm U ریشخند سرزنش
to laugh to scorn U خندیدن به ریشخند کردن
insinuating U موذی ریشخند کننده
cuittle U ریشخند کردن غلغلک دادن
to w anything out of a person U چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
meet U شایسته
suitable <adj.> U شایسته
good U شایسته
useful <adj.> U شایسته
utilitarian [useful] <adj.> U شایسته
meets U شایسته
apropos U شایسته
fit U شایسته
pertinent U شایسته
proper U شایسته
meritorious U شایسته
purposive <adj.> U شایسته
purposeful <adj.> U شایسته
purpose-built <adj.> U شایسته
practical <adj.> U شایسته
practicable <adj.> U شایسته
functional <adj.> U شایسته
convenient <adj.> U شایسته
appropriate [for an occasion] <adj.> U شایسته
inept U نا شایسته
qualified U شایسته
proper <adj.> U شایسته
worthier U شایسته
worthiest U شایسته
worthy U شایسته
exact <adj.> U شایسته
competent U شایسته
correct <adj.> U شایسته
seemly U شایسته
real <adj.> U شایسته
fittest U شایسته
qua U شایسته
true <adj.> U شایسته
accurate [correct] <adj.> U شایسته
fits U شایسته
duly <adv.> U بطور شایسته
meritorious U شایسته ترین
properly <adv.> U بطور شایسته
meet for a man U شایسته است که
justly <adv.> U بطور شایسته
adequate U شایسته بودن
to be proper for U شایسته بودن
in due form U بطرز شایسته
correctly <adv.> U بطور شایسته
the ticket U کار شایسته
rightfully <adv.> U بطور شایسته
rightly <adv.> U بطور شایسته
winnable U شایسته پیروزی
quoteworthy U شایسته ذکر
worshipful U شایسته احترام
proper dress U جامه شایسته
ought not U شایسته نیست
worthful U شایسته مستحق
aright <adv.> U بطور شایسته
ogr U شایسته غول
fitly U بطور شایسته
behove U شایسته بودن
meetly U بطور شایسته
behoove U شایسته بودن
fit U لایق شایسته
as it deserves U بطور شایسته
companionable U شایسته رفاقت
courtlier U شایسته دربار
befitting U درخور شایسته
conditioning U شایسته سازی
suitable U شایسته فراخور
intrinsic U مرتب شایسته
courtly U شایسته دربار
courtliest U شایسته دربار
properly U بطور شایسته
beseem U شایسته بودن
by fits and starts U شایسته لایق
discreditable U شایسته بی اعتباری
pensionable U شایسته بازنشستگی
devisable U شایسته اندیشه
devisable U شایسته تامل
fittest U لایق شایسته
fits U لایق شایسته
becoming U شایسته درخور
christianlike U شایسته مسیحیت
eligible U شایسته انتخاب
apt U مناسب شایسته
competent U شایسته دارای سر رشته
ineligible U نا شایسته برای انتخاب
suitably U بطور مناسب یا شایسته
oughtn't U نبایستی شایسته نیست
right U شایسته خوب ذیحق
worthy to become a king U شایسته شاه شدن
worthily U بطور شایسته و در خور
righted U شایسته خوب ذیحق
righting U شایسته خوب ذیحق
nameable U شایسته نام بردن
fit to work U شایسته یاقابل کارکردن
it does not befit me to U شایسته من نیست که مرانشاید که
humance U انسانی شایسته بشریت
servile U شایسته نوکران چاپلوس
workmanlike U شایسته کارگر خوب
best U شایسته ترین پیشترین
gentlemanlike U شایسته مرد نجیب
sufficient U شایسته صلاحیت دار
qualified for work U شایسته یاقابل کارکردن
workmanly U شایسته کارگر خوب
merits U شایسته بودن استحقاق داشتن
to put out of court U شایسته مطرح کردن ندانستن
hellishness U خویی که شایسته دوزخ باشد
he is unworthy of his position U شایسته مقام خود نیست
gentlewomanlike U شایسته بانوان نجیب ومحترم
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
merited U شایسته بودن استحقاق داشتن
meriting U شایسته بودن استحقاق داشتن
quotable U شایسته نقل قول کردن
condition U شرط نمودن شایسته کردن
palmary U شایسته ستایش و تقدیر برجسته
give someone their due <idiom> U دادن اعتبار به شخص شایسته
affimable U شایسته انکه بطورقطع گفته شود
disqualified U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifies U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. U مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
constructive school credit U بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
academically U چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
head-hunting <idiom> U جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
able U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
honourable mentions U امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mention U امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
to make game of U مسخره کردن ریشخند کردن
conditioning U اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی
nobleman U شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
noblemen U شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
christly U شایسته مسیح مربوط به مسیح
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com