English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
May be I can interest you in this issue . U شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I hereby certify that …. U بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
if possible U اگر بتوانم
disinterest U بی علاقه کردن بی علاقه شدن
may U شاید
like U شاید
liked U شاید
lest U شاید
probably U شاید
likes U شاید
poss U شاید
feckly U شاید
peradventure U شاید
haply U شاید
maybe U شاید
mayhap U شاید
belike U شاید
perhaps U شاید
possibly U شاید
perchance U شاید
even perhaps U حتی شاید
She may be right at that . U شاید هم حق با اوباشد
meetly U چنانکه باید و شاید
perhaps so U شاید چنین باشد
perhaps you have seen it U شاید انرادیده باشید
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
bear U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bears U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
punch-lines U لب مطلب
subjects U مطلب
subjecting U مطلب
subjected U مطلب
theme U مطلب
themes U مطلب
label U مطلب
labeling U مطلب
labelled U مطلب
labels U مطلب
topics U مطلب
topic U مطلب
subject U مطلب
criteria U مطلب
thought U سر مطلب
punch-line U لب مطلب
punch line U لب مطلب
thoughts U سر مطلب
afair U مطلب
owenism U اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
subjected U مطلب زیرموضوع
label prefix U پیشوند مطلب
matter U مطلب چیز
mattered U مطلب چیز
label alignment U هم ترازی مطلب
mattering U مطلب چیز
matters U مطلب چیز
precis U چکیده مطلب
subjecting U مطلب زیرموضوع
enjambment U ادامهء مطلب
subjects U مطلب زیرموضوع
subject U مطلب زیرموضوع
subject matter U مطلب موضوع
the salient point <idiom> U اصل مطلب
the point [of the matter] U اصل مطلب
press release U مطلب مطبوعاتی
press releases U مطلب مطبوعاتی
gist U مطلب عمده
root of the matter U اصل مطلب
issue U صدور مطلب
issued U صدور مطلب
issues U صدور مطلب
principals U مطلب مهم
principal U مطلب مهم
clipped speech U حذف مطلب
stomachy U بی علاقه
uninterested U بی علاقه
interests U علاقه
penchant U علاقه
interests U علاقه .
tie U علاقه
unresponsive U بی علاقه
ties U علاقه
disinterested U : بی علاقه
affection U علاقه
bind U علاقه
binds U علاقه
nonchalant U بی علاقه
fondness U علاقه
interest U علاقه .
interest U علاقه
a dead language <idiom> U زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
round about U دور سر گرداندن مطلب
hugger mugger U تنهایی مطلب محرمانه
repeating label U برچسب یا مطلب مکرر
comprehension test U ازمون فهم مطلب
that is not the case U مطلب چنین نیست
the matter is perplexed U مطلب پیچیده است
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
hit the bull's-eye <idiom> U به اصل مطلب رسیدن
cliff hanger U مطلب یا داستان جالب
cliff-hangers U مطلب یا داستان جالب
Lets pass on (proceed) to the main issue. U برویم سر مطلب اصلی
The crux of the matter . The quintessence. U جان کلام ( مطلب )
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
Lets get to the point. U بپردازیم به اصل مطلب
to overleap oneself U از مطلب پرت شدن
under pledge of secrecy U با قول کتمان مطلب
cliff-hanger U مطلب یا داستان جالب
necrophagia U علاقه به اجساد
concerned U علاقه مند
put up with <idiom> U علاقه مند
consuming U علاقه-عشق
going for (someone) <idiom> U علاقه کسی
(not one's) cup of tea <idiom> U علاقه ویژه
self concern U علاقه بنفس
focal point U علاقه - سرگرمی
laceman U علاقه بند
property U علاقه مایملک
calf love U علاقه دمدمی
tendency U علاقه مختصر
enthusiasts U علاقه مند
renunciation U قطع علاقه
liking U ذوق علاقه
fondly U از روی علاقه
disaffection U عدم علاقه
tendencies U علاقه مختصر
beloved U مورد علاقه
it is of interest to me U من در ان علاقه مندم
disinterest U علاقه نداشتن
interestedness U علاقه مندی
interested U علاقه مند
enthusiastic U علاقه مند
enthusiast U علاقه مند
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself] U این مطلب بخودی خود
the matter was kept private U مطلب را پوشیده نگاه داشتند
point of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
overtype mode U حالت تایپ روی مطلب
you must have know this U حتما` این مطلب را شمامیدانستید
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
item of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
To wonder from the main topic. U از مطلب اصلی دور افتادن
typeover mode U حالت تایپ روی مطلب
for brevity's sake U از بهر کوتاه کردن مطلب
contraposition U قلب مطلب بطریق منفی
circumgyration U دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
the point is U اصل مطلب این است
unconcern U عدم علاقه خونسردی
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
fancy free U بی علاقه عاری از عشق
heterosexuality U علاقه بجنس مخالف
To be interested in ( keen on ) some thing . U به چیزی علاقه داشتن
To sever ones ties . to lose interest. U قطع علاقه کردن
fancying U تفننی علاقه داشتن به
You have piqued my interest in ... U تو من را به ... علاقه مند کردی.
to pique U علاقه مند کردن
fancied U تفننی علاقه داشتن به
shebang U امر مورد علاقه
uniterested U بی علاقه بی دخل وتصرف
spelunking U علاقه به غار شناسی
fancy U تفننی علاقه داشتن به
fanciest U تفننی علاقه داشتن به
fancies U تفننی علاقه داشتن به
you must know this U شما باید این مطلب را بدانید
the face remains U مطلب همانست که هست فرق نمیکند
interested parties U اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
earnest U سنگین علاقه شدید به چیزی
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
He takes ( heels) much interest in politics. U به سیاست خیلی علاقه دارد
slur U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
doodad U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
diction U عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
plate proof U نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> U فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
slurs U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
uncommunicative U بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
turfman U صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
wanderlust U علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
I wI'll not comment on this issue. U درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
bookworms U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
shrug your shoulders <idiom> U نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
theatre fiend U آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
the iron interest U کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
heterosexual U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
adonis U جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
heterosexuals U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
he rode me off on a side issue U نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
association for women in computing U متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> U جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
addict U کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com